انواع غیبت - راه درمان و کفاره آن
انواع غیبت - راه درمان و کفاره آن
غیبت غیبت بر سه گونه است:
۱) غیبت حرام;
۲) غیبت جایز;
۳) غیبت واجب.
حقیقت و معنای غیبت آن است که انسان درباره ی شخصی، چیزی بگوید که اگر به گوش او برسد، ناراحت می شود. غیبت به حکم قرآن و احادیث و عقل و اجماع، حرام است و تنها در مواردی که غیبت جایز یا واجب است، معصیت نخواهد بود. اینک از جنبه های گوناگون به این مسأله می پردازیم:
الف) معنای غیبت
حقیقت و معنای غیبت بر اساس آن چه از روایات استفاده می شود، این است که چیزی درباره ی برادر مسلمان و مؤمن خود نزد مردم بگویی که اگر به گوش او برسد، دل تنگ شود و به آن راضی نباشد. فرق نمی کند که آن بدی در بدن او باشد، مانند این که بگویی: فلان کس کوتاه قد یا بلند قد یا سیاه چهره است; یا در نسب او باشد، مانند این که بگویی: او پسر فلان حمّال یا فلان فاسق است; یا در صفات و افعال او باشد، مانند این که بگویی: فلانی بداخلاق است یا بخیل و متکبّر است و مسایل دیگر که منسوب به او باشد و اگر به بدی یاد شود، ناراحت می شود. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «آیا می دانید غیبت چیست؟» اصحاب عرض کردند: «خدای متعال و رسول او داناترند.» حضرت فرمود: «غیبت آن است که برادر مؤمن خود را به چیزی یاد کنی که مایه ی کراهت و ملال خاطر او باشد.» شخصی عرض کرد: «ای رسول خدا! اگر آن چه درباره ی او می گوییم، در او باشد، باز هم غیبت است؟ حضرت فرمود: «اگر آن چه در او موجود است، بگویی، او را غیبت کرده ای و اگر در او نباشد، به او تهمت زده ای
ب) دلایل حرام بودن غیبت
غیبت کردن به استناد قرآن، روایات، اجماع و عقل، حرام است. خداوند متعال می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! غیبت همدیگر را نکنید. آیا دوست دارید گوشت برادر خودتان را بخورید، در حالی که مردار است؟! پس تقوا پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و رحیم است
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز فرموده است:
از بدگویی و غیبت مؤمنان دوری کنید; زیرا گناه غیبت و بدگویی از گناه زنا کردن بزرگ تر است. اگر کسی زنا کند و واقعاً پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد، ولی غیبت کننده آمرزیده نمی شود، مگر این که غیبت شونده از او راضی شود . هم چنین در روایتی دیگر می فرماید: همانا بدگویی و غیبت بر هر مسلمانی حرام است و بدگویی کردن، کردار شایسته ی انسان را نابود می کند، همان گونه که آتش، هیزم را نابود می کند
ج) جایز یا واجب بودن غیبت
۱) اگر به شخصی ستم شده باشد، جایز است پیش حاکم و قاضی، برای دفاع از خود، ستم ستم کار را آشکار کند.
۲) اگر شخصی در مسأله ای با شما مشورت کند یا درباره ی کسی بپرسد، می توانید و باید عیبی را که در شخص موردنظر وجود دارد، بیان کنید.
۳) اگر مؤمنی با فاسقی دوست شده است و احتمال دارد فاسد شود، باید مؤمن را از احوال فاسق آگاه کنیم.
۴) شهادت دادن به سود مظلوم علیه ظالم در پیش قاضی (واجب است).
۵) بیان احوال کسانی که اهل بدعت و فساد در دین هستند و… .
د) درمان غیبت
برای درمان غیبت، دو راه وجود دارد; درمان اجمالی و درمان تفصیلی. در این جا تنها به راه کار اجمالی می پردازیم و برای آگاهی از روش تفصیلی، شما را به مطالعه ی کتاب های معرفی شده فرا می خوانیم.
درمان اجمالی غیبت آن است که با دیده ی بصیرت، ساعتی در آیات قرآن و احادیث اهل بیت(علیهم السلام)ـ که در موضوع غیبت است ـ بیاندیش و غضب خدای متعال و عذاب روز جزا را به یادآور. آن گاه مفاسد دنیوی غیبت را در نظر بگیر و بیاندیش که ممکن است غیبت به گوش آن شخص برسد و به بغض و کینه و دشمنی بیانجامد و در مقام انتقام گرفتن و اهانت و غیبت تو برآید. پس بیاندیش که اگر کسی از تو نزد دیگری غیبت کند، چگونه آزرده و خشمناک می شوی. بنابراین، مقتضای انسانیّت آن است که آبروی دیگران را نبری و در کردار و گفتار، خود را کنترل کنی و با اندیشه در آن چه می گویی، آرام آرام از غیبت، دست برداری.
امام کاظم علیه السلام : هر کس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست و مردم هم آن را می دانند غیبتش نکرده است ، اما اگر کسی پشت سرش چیزی را بگوید که در او هست ولی مردم نمی دانند ، غیبتش کرده است .
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله : چهار کسند که غیبت کردن از آنها غیبت نیست : فاسقی که فسق خودرا آشکارمی سازد ، پیشوای دروغگویی که اگر خوبی کنی ، سپاسگزاری نمی کند و اگر بدی کنی ، نمی بخشد ، کسانی که از سر خنده و شوخی فحش مادر می دهند و کسی که از جماعت مسلمانان کناره گیرد و بر امّت من عیب گیرد و به روی آنها شمشیر کشد . پیامبر خدا صلی الله علیه وآله : تا کی از بردن نام فاجر خودداری می کنید ؟ رسوایش سازید ، تا مردم از اوبر حذر باشند پیامبر خداصلی الله علیه وآله - در پاسخ به این سؤال که کفّاره غیبت چیست - : کفّاره اش این است که هرگاه به یاد کسی که از او غیبت کرده ای افتادی ، از خداوند برایش آمرزش بخواهی .
امام علی علیه السلام : هر کس برای فخرفروشی کاری کند ، خداوند در روز قیامت او را سیاه محشور گرداند .
در حدیثی از امام صادق علیه السلام در باره ی تعریف غیبت می خوانیم که:
غیبت آن است که در باره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.
این نکته حائز اهمیت است که از بعضی کلمات بزرگان گاه چنین استفاده می شود که غیبت در مورد همه ی مؤمنان نیست بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند و یا توبه کرده اند و در سرحد اعتدالند.
و اما غیبت افراد فاسق و گنهکار جایز است هر چند گناهشان پنهان باشد و گاه به این روایت از امام صادق علیه السلام نیز استناد جسته اند که فرمود: کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که می گوید به مردم دروغ نگوید و از وعده هایش تخلف نجوید چنین کسی غیبتش حرام و شخصیت کامل و عدالت او ظاهر و اخوتش واجب است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی
و در حدیث دیگری از امام رضا (علیه السلام) می خوانیم : کسی که چادر حیا را از سر بر گیرد غیبت ندارد
احادیث متعدد به خوبی نشان می دهد که اگر شخصی گناه کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن می کند جایز است نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است چرا که نوعی ظلم و ستم و افشای اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب می شود و بی شک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست مگر در مواردی که غیبت سبب نهی از منکر یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد. و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست. یکی از گناهان بزرگ غیبت است. غیبت یعنی پشت سر دیگران بد گویی کردن و سخن نا خوشایند گفتن.
در روایتی آمده غیبت عبارت است از بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است اما بیان اموری مثل عصبانیت و عجله
که ظاهر هستند غیبت محسوب نمی شود باید توجه داشت که تحقق غیبت فقط به واسطه ی زبان نیست بلکه غیر از گفتار بوسیله ی نوشتن و ایماء و اشاره و حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق می شود و به همین خاطر است که گفته اند: قلم،زبان دوم انسان است.
درمان این بیماری خطرناک اخلاقی از جهاتی با درمان سایر بیماریهای اخلاقی مشابه و از جهاتی متفاوت است و در مجموع رعایت امور زیر برای پیشگیری یا درمان غیبت کار ساز است:
۱) درمان اصلی هر بیماری جسمی یا روانی و اخلاقی جز با ریشه یابی عوامل آن و قطع کردن آنها امکان پذیر نیست و از آنجا که عوامل زیادی در بروز و ظهور این صفت زشت مؤثر بود باید به سراغ آن ها رفت:
حسد ، کینه توزی انحصار طلبی، انتقام جویی، کبر و خود بر تر بینی، از عوامل مهمی بود که آدمی را به سراغ غیبت می فرستاد و تا اینها از وجود انسان ریشه کن نشود صفت رذیله غیبت هم ریشه کن نخواهد شد
۲) راه مهم دیگر برای درمان این رذیله اخلاقی توجه به پی آمد های سوء معنوی و مادی، فردی و اجتماعی آن است، هر گاه انسان به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم می اندازد و به عنوان فردی خائن، حق نشناس، ضعیف و نا توان در جامعه معرفی می کند و پیوند اعتماد و اطمینان را در جامعه متزلزل می سازد
عذر هائی که موجب تجویز غیبت می شوند به شرح ذیل است:
۱) داد خواهی : اگر کسی برای داد خواهی در نزد کسی که می تواند حق او را بگیرد از دیگری که بر او ظلم نموده بگونه ای تظلم و داد خواهی کند که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد .
۲) استفتاء : «یعنی سؤال از مجتهد برای به دست آوردن فتوای او»
۳) برحذر داشتن مؤمنین از خطر و نصیحت مشورت کننده
مثلاً اگر کسی برای ازدواج با زنی با انسان مشورت کند و انسان در آن زن عیبی سراغ دارد باید تذکر دهد.
۴) اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که حاکی از عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد.
و اما روایتی که از امام صادق علیه السلام رسیده است که فرمود: «غیبت آنست که درباره کسی چیزی بگویی که در نزد خداوند عیب نباشد و به چیزی او را مذمت کنی که دانشمندان آن را می ستایند.ولی سخن گفتن درباره غایب به چیزی که در نزد خدا مذموم و صاحب آن مورد سرزنش است، این غیبت نیست، هر چند صاحب آن اگر بشنود ناراحت شود و تو از آن عیب بری و خالی باشی، و در این سخنت حق را از باطل به وسیله بیان خدا و رسول او جدا و روشن کنی، و لیکن به این شرط که گوینده غیر از بیان حق و باطل در دین خدای عز و جل مقصود دیگری نداشته باشد، و اما هر گاه مرادش ذکر نقص مذکور بدون این معنی (بیان حق و باطل) باشد، این شخص اگر چه کارش صواب باشد به سبب فساد مراد و مقصد باز خواست خواهد شد (.این روایت مخصوص موردی است که صاحبش قبح آن را نداند، یا آن را پوشیده دارد و آشکار شدن آن او را ناخوش آید.دلیل این مطلب روایت دیگری است از آن حضرت، که وقتی از غیبت پرسیدند، فرمود:
«این است که درباره برادرت در دین او چیزی بگوئی که نکرده است، و به زبان چیزی را منتشر کنی که خدا بر او پوشانده و حدی درباره آن اقامه نکرده است » .
«غیبت آنست که درباره برادرت چیزی بگوئی که خدا بر او پوشانده است و اما چیزی که در او آشکار است، مانند تندخوئی و شتابزدگی [گفتن آن] غیبت نیست » .
و امام کاظم علیه السلام فرمود: «هر که در پشت سر مردی چیزی بگوید که در او هست و مردم می دانند او را غیبت نکرده، و هر که پشت سر کسی چیزی بگوید که در او هست ولی مردم نمی دانند غیبتش کرده، و هر که پشت سر کسی چیزی بگوید که در او نیست به او بهتان زده است » .و خواهد آمد که هر کس تجاهر به گناه کند و آن را پوشیده ندارد غیبت ندارد.
«هر که مؤمنی را در نزد او خوار و رسوا کنند و او بتواند یاریش کند و نکند خدا او را در روز قیامت در حضور همه خلائق خوار و رسوا خواهد ساخت » .
«هر که در غیاب برادر خویش از آبروی او دفاع کند، بر خداست که در قیامت آبروی او را نگاهدارد» .
«هر که در غیاب برادرش از آبروی او دفاع کند بر خدا حق است که او را از جهنم نجات بخشد» .
و فرمود: «هیچ مردی نیست که برادر مسلمانش پیش او [به بدی] یاد شود، و او بتواند - و لو به کلمه ای - او را یاری کند و نکند، مگر اینکه خدای عز و جل در دنیا و آخرت او را خوار سازد.و هر که پیش او از برادر مسلمانش [به بدی] یاد شود و او را یاری کند، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری می کند» .
و فرمود: «هر که در دنیا از آبروی برادر مسلمانش حمایت و دفاع کند، خداوند در قیامت فرشته ای را بر خواهد انگیخت تا او را از آتش حمایت کند» .
و فرمود: «هر که بر برادر خویش منت گذارد درباره غیبتی که از او در مجلسی بشنود و آن را رد کند خداوند هزار هزار شر را در دنیا و آخرت از او بگرداند، و اگر تواند و غیبت او را رد نکند، گناه او هفتاد برابر آن کسی است که او را غیبت کرده است » .
و امام باقر علیه السلام فرمود: «هر که در نزد او غیبت برادر مؤمنش بشود و او را یاری و کمک کند، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری کند، و کسی که با داشتن قدرت او را یاری نکند و از او دفاع ننماید، خداوند در دنیا و آخرت او را خوار و پست گرداند» .
● مواردی که غیبت در آنها جایز است
چون دانستی که غیبت عبارت است از یاد کردن دیگری به آنچه اگر بشنود خوشش نیاید، اکنون بدان که غیبت در صورتی حرام است که به قصد آبروریزی یا تفریح و سرگرمی، یا خنداندن مردم به وسیله آن باشد.و اما اگر برای مقصود صحیحی باشد که جز غیبت راهی به رسیدن آن وجود ندارد حرام نیست.و مقاصد و اغراض صحیحی که غیبت را جایز و روا می سازد چند چیز است:
۱) دادخواهی و تظلم در نزد کسی که حکم و حکومت به دست اوست و می تواند احقاق حق کند، مانند قاضیان و مفتیان و حاکمان، که در نزد اینها نسبت ظلم و بدی به کسی دادن برای گرفتن حق جایز است، به دلیل قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ان لصاحب الحق مقالا» «برای صاحب حق سخنی است [که باید سخن خود را بگوید]» و نیز گفتار او صلی الله علیه و آله و سلم: «لی الواجد یحل عرضه و عقوبته » «سرپیچانیدن و مسامحه آدم دارا [در ادای قرض خود] شرافت و مجازات وی را مباح و روا می سازد [یعنی به طلبکار حق می دهد که آبروی کسی را که می تواند دین خود را بپردازد و مسامحه می کند بریزد و درخواست بازداشت وی را بکند]» .و وقتی هند در محضر آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «ابوسفیان مردی بخیل است و به قدر کفایت به من و فرزندانم خرجی نمی دهد، آیا می توانم بی آگاهی او از مالش برگیرم؟ حضرت سخن او را بد و منکر نشمرد، و فرمود: به اندازه ای که تو و فرزندانت را کفایت کند به نحو نیکو برداشت کن ».
۲) کمک کردن در رفع منکر و جلوگیری از گناهان و برگرداندن گناهکار به صلاح، در این صورت ذکر بدی و غیبت تنها به قصد درست و صحیح جایز است وگرنه جایز نیست.
۳) برای خیرخواهی و راهنمائی کسی که در امر ازدواج و سپردن امانت و امثال اینها مشورت می کند.همچنین جرح کردن (یعنی شهادت به عدم عدالت) شاهد و مفتی و قاضی هر گاه درباره آنها سؤال شود.در این صورت ذکر آنچه از عدم عدالت و اهلیت آنها برای فتوا دادن و قضاء می داند جایز است به شرط آنکه به قصد صحیح و به نیت ارشاد و راهنمائی باشد و انگیزه حسد یا تلبیس و تزویر شیطانی در میان نباشد، و همچنین برای حفظ مسلمانان از شر و زیان یا سرایت فسق و بدعت.بنابراین کسی که عالمی یا غیر عالمی از مؤمنان را ببیند که با بدکار یا فاسق یا بدعتگذاری رفت و آمد دارد، و بترسد که به وی زیانی برسد و فسق و بدعت او در اثر مصاحبت به وی سرایت کند، جایز است که او را از شر و فسق و بدعت وی آگاه سازد به شرطی که انگیزه او صرفا ترس از رسیدن شر و فساد یا سرایت فسق و بدعت به وی باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا از ذکر فاجر خودداری می کنید تا مردم او را نشناسند؟ وی را به آنچه در اوست یاد کنید تا مردم از وی بر حذر باشند» .
و از جمله چیزهایی که در بر حذر داشتن مسلمانان و حفظ آنها از شر و ضرر داخل است اظهار عیبی است که می داند در کالای مورد خرید و فروش هست، هر چند فروشنده را خوش نیاید زیرا اظهار وی خریدار را از ضرر حفظ می کند. مثلا شخصی را می بیند که می خواهد مرکبی بخرد و می داند که این مال دزدی است یا عیب دیگری دارد، باید آن را بر خریدار آشکار کند، زیرا سکوت وی موجب زیان خریدار خواهد شد.
۴) رد کسی که خود را به دیگری منسوب نماید و نسبتی با او نداشته باشد.
۵) رد اقوال اهل ضلالت یا رد دعوی باطل در دین.
۶) شهادت دادن علیه کسی که فعل حرامی را مرتکب شده باشد، در جائی که باید شهادت داد.
۷) ضرورت شناسانیدن، که هر گاه کسی به لقبی معروف باشد که دلالت بر عیبی کند، و شناسانیدن او فقط به وسیله این لقب باشد و در ذکر آن گناهی نهفته نیست، به شرط آنکه از راه دیگر معرفی وی ممکن نباشد شناسانیدن او به آن لقب اشکالی ندارد. دلیل این، فعل راویان و عالمان در اعصار و در بلاد اسلامی است، که مثلا می گویند: اعمش (آن که از چشمش به علت سستی و بیماری آب می ریزد) و اعرج (لنگ) و مانند اینها چنین روایت کرده اند، زیرا غالبا به صورتی است که صاحب آن را از شنیدنش ناخوش نمی آید.
۸) هر گاه کسی که از او سخن گفته می شود سزاوار خوار داشتن و سبک شمردن باشد، از آنرو که تظاهر به گناه و فسق می کند، مثل ظلم و زنا و شرابخواری و مانند اینها، به شرط آنکه به غیر از گناهی که آشکار ساخته به امر دیگری تعدی نشود، زیرا گفتن آنچه غیر علنی است غیبت و گناه شمرده می شود.و اما ذکر گناهی که علانیه مرتکب شده گناه نیست، زیرا خود صاحبش از ذکر آن باکی ندارد و بلکه به آن تفاخر می کند و علنی شدن آن را می خواهد.و علاوه بر این، اخبار بر جواز غیبت چنین کسی دلالت دارد، چنانکه بعضی از آنها ذکر شد.
رسول خدا فرمود: «هر که پرده حیا از رخسار بیندازد غیبتش رواست » و فرمود: «غیبت فاسق ناروا نیست » .
و ظاهر آن است که ذکر عیوبی که به آن تظاهر و تجاهر می شود غیبت نیست، نه شرعا و نه لغهٔ، نه اینکه غیبت است و چون شرعا از مستثنیات غیبت شمرده شده جایز است.جوهری گفته است: «غیبت آن است که پشت سر انسان چیزی گفته شود که اگر بشنود غمگین گردد، که اگر راست باشد غیبت نامیده می شود و اگر دروغ باشد بهتان نام می گیرد» .
و جماعتی از علما در دو موضع دیگر غیبت را جایز دانسته اند: یکی آنکه دو یا چند نفر بر عیب کسی مطلع باشند و بین خود باز گویند بی آنکه برای دیگری که از آن آگاه نیست اظهار کنند.و در بعضی از اخباری که گذشت دلالتی بر جواز آن هست.و دیگر غیبت کسانی که محصور نباشند، چنانکه گفته می شود: «فلان طایفه چنین می گویند، یا اهل فلان شهر چنین اند» .و مثل اینکه گفته شود: «بعضی از مردم چنین می گویند یا چنین می کنند، یا کسی که امروز با او ملاقات داشتیم چنین بود» ، در صورتی که آن بعض یا آن شخص بر شنونده معلوم نباشد، ولی اگر به واسطه قرینه ای به شخص معینی دلالت کند غیبت حرام است، و همین طور اگر گفته شود: «یکی از مدعیان علم » ، اگر قرینه ای با آن باشد که شخص خاصی از آن فهمیده شود غیبت است وگرنه، نه.و همچنین اگر مصنفی در کتاب خود از فاضل معینی نام ببرد و گفتار او را بدون اینکه عذر ضروری او را ذکر کند زشت و عیبناک گرداند غیبت است، و اما اگر مطلب را بدون تعیین آن شخص ذکر کند، مثل اینکه بگوید: «یکی از فضلا خطا و لغزشی کرده » ، غیبت نیست.
سر اینکه در غیبت شرط است که تعریض (کنایه و گوشه زدن) به شخص معینی باشد، و اعتراض و تعرض نسبت به مبهم و غیر محصور غیبت نیست این است که با ابهام و منحصر نبودن [اشخاص مورد غیبت]، کسی را ناخوش نمی آید، چنانکه این حال معلوم است.و بعضی از اخبار به این معنی دلالت دارد، رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از کسی چیز ناخوشایندی سر می زد می فرمود: «چرا مردمی چنین و چنان می کنند» بدون اینکه کننده آن را تعیین کند.
● کفاره غیبت
کفاره غیبت - بعد از توبه و پشیمانی برای آنکه ذمه اش از حق خداوند بیرون رود - این است که از عهده حق شخصی که غیبت او را کرده برآید.و راهش این است که اگر از دنیا رفته و یا در دسترس او نیست، برای او بسیار استغفار و دعا کند، تا این دعا و طلب آمرزش در قیامت از حسنات وی به شمار رود و جبران سیئه غیبت را بنماید.و اگر زنده و در دسترس او باشد و از غیبت با خبر نشده، و در شنیدش احتمال دشمنی و فتنه رود، برایش بسیار دعا و طلب آمرزش نماید و وی را با خبر نکند، و اگر خبر آن به او رسیده و یا نشنیده ولی در اظهار آن احتمال فتنه و عداوت نمی رود، از او حلیت بطلبد و عذرخواهی کند و اظهار تاسف نماید و در ستایش و دوستی وی مبالغه کند و به این شیوه چندان ادامه دهد تا دلش خوش شود و حلالش کند، و اگر قلبا راضی نشد و حلال ننمود همین عذرخواهی و اظهار دوستی حسنه ای است که در قیامت برابر سیئه غیبت قرار می گیرد. و دلیل این بیان قول امام صادق علیه السلام است: «اگر غیبت کردی و به گوش آن غیبت شده رسید، از او حلیت بخواه، و اگر نشنیده به او مرسان و استغفار کن>
و این برای آنست که در حلیت خواستن در صورتی که به گوش او نرسیده فتنه انگیزی و کینه توزی است، و کسی که با خبر نشده در حکم کسی است که به او دسترسی نیست یا در گذشته یا غایب است، و بنابراین قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «کفاره غیبت کسی این است که برای او استغفار کنی » ، بر صورتی حمل می شود که به وی دسترسی نباشد، و یا اگر در دسترس باشد آگاهانیدن و حلیت خواستن موجب فتنه انگیزی و عداوت گردد.و نیز این قول آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم: «هر که از برادرش مظلمه ای در آبرو یا مال به گردن دارد، از او حلیت بخواهد پیش از آنکه روزی بیاید که درم و دیناری نیست، از حسنات او برگیرند، و اگر حسناتی نداشته باشد از سیئات آن شخص بردارند و بر سیئات او افزایند» ، بر این صورت حمل می شود که به گوشش رسیده یا اگر نرسیده اعلام و استحلال موجب فتنه و عداوت نخواهد شد.