ردپا

ردپا
  • خانه
  • تماس  
  • ورود 

یتیم نوازی

26 تیر 1396 توسط شمیم یاس

امام باقر عليه السلام :

أَربَعٌ مَن كُنَّ فيهِ بَنَى اللّه لَهُ بَيتا فِى الجَنَّةِ: مَن آوَى اليَتيمَ وَ رَحِمَ الضَّعيفَ و َأَشفَقَ عَلى والِدَيهِ وَ أَنفَقَ عَلَيهِما و َرَفِقَ بِمَملوكِهِ؛

چهار چيز است كه اگر در كسى باشد خداوند خانه اى در بهشت براى او بنا مى كند: كسى كه يتيمى را پناه بدهد، به ناتوان رحم كند، نسبت به پدر و مادرش دلسوز و مهربان باشد، براى آنها خرج كند و با مملوك خود مدارا نمايد.


محاسن ج1، ص8، ح

دوستای خوبم اگه دقت کنیم تو اطرافیان هممون از همسایه تا فامیل و آشنا بچه های کوچکی رو میبینیم که یتیم شدن با توجه به اینکه احادیث زیادی درباره یتیم نوازی ذکر شده و ثواب بسیاری برای این کار ذکر شده، از همه اینها که بگذریم این افراد خیلی دل نازک و حساس میشن؛ بیاین یکم از دید این افراد به دنیا نگاه کنیم و باهاشون محتاط تر برخورد کنیم و مهربان باشیم.

اگه با دید باز به دنیا نگاه کنیم و مهربان باشیم با هر دلی که شاد بشه خوشبختی به ما و بقیه لبخند زیباتری خواهد زد.

 

 نظر دهید »

گهربارترین احادیث پیرامون صلوات و فواید و برکات آن

26 تیر 1396 توسط شمیم یاس


احادیثی زیبا درباره برکات صلوات امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: صلوات فرستادن بر پیامبر صلى الله علیه وآله گناهان را از بین مى برد، بهتر از نابود کردن آب آتش را. سلام کردن بر پیامبر صلى الله علیه و آله برتر از آزاد کردن چند برده است.

دوست داشتن رسول خدا صلى الله علیه و آله برتر از فدا کردن جانهاست . یا فرمودند: برتر از شمشیر زدن در راه خداست.
ثواب الاعمال ، ص ۳۳۱

 

امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله را یاد کردند، زیاد بر او صلوات بفرستید. زیرا همانا کسى که یک بار بر پیامبر صلى الله علیه و آله صلوات بفرستد، خداوند در هزار صف از فرشتگان هزار بار بر او صلوات مى فرستد و آفریده اى از آفریدگان خدا باقى نماند، مگر این که به خاطر صلوات خدا و صلوات فرشتگانش ، بر او صلوات مى فرستند. و جز نادان مغرور که خدا و رسول از او بیزارند، کسى از این ثواب رو نمى گرداند
ثواب الاعمال ، ص ۳۳۱

 

امام صادق علیه السلام فرمودند: کسى که در یک روز صد بار بگوید ((رب صل على محمد و اهل بیته ))، خداوند صد حاجت او را بر مى آورد که سى تاى آن مربوط به دنیا و هفتاد تاى آن مربوط به آخرت است .
ثواب الاعمال ، ص ۳۴۱

 

از امام صادق علیه السلام پرسیدند:

چگونه بر محمد و آل او صلوات بفرستیم فرمود شما مى گوئید:
صلوات الله و صلوات ملائکته و انبیائه و رسله و جمیع خلقه على محمد و آل محمد و السلام علیه و علیهم و رحمة الله و برکاته . گفته شد ثواب کسى که به این طریق بگوید چه مى باشد، فرمود: بیرون شدن از گناهان است ، به خدا قسم مثل روزى که او را مادر زائیده
ختوم و اذکار، ج ۱، ص ۴۸///// بحار، ج ۹۴٫ ص ۵۵

 

امام باقر علیه السلام فرمودند: هنگامى که در روز جمعه نماز عصر را خواندى ، بگو:
اللهم صل على محمد و آل محمد الاوصیاء المرضیین بافضل صلواتک و بارک علیهم بافضل برکاتک و السلام علیهم و على ارواحهم و اجسادهم و رحمة الله و برکاته . همانا کسى که پس از نماز عصر این صلوات را بفرستد، خداوند صد هزار حسنه براى او نوشته ، صد هزار گناه او را پاک کرده ، به واسطه آن صد هزار حاجت او را برآورده نموده صد هزار درجه براى او مى نویسد.
ثواب الاعمال ، ص ۸۳ و ۲۳۹

 

امام باقر علیه السلام فرمود: کسى که در رکوع ، سجده و قیامش بگوید ((اللهم صل على محمد و آل محمد)) خداوند براى او همانند ثواب رکوع ، سجده و قیام را مى نویسد.
ثواب الاعمال ، ص ۷۵

 

حضرت صادق (ع ) فرمود: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا یَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى یُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ پیوسته دعا محجوبست (و میانه آن و استجابش حجاب و پرده اى حائل است ) تا بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود (که آنگاه پرده و حائل برطرف شود)
اصول کافى جلد ۴ صفحه : ۲۴۷ روایة : ۱

 

حضرت صادق (ع ) فرمود عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ دَعَا وَ لَمْ یَذْکُرِ النَّبِیَّ ص رَفْرَفَ الدُّعَاءُ عَلَى رَأْسِهِ فَإِذَا ذَکَرَ النَّبِیَّ ص رُفِعَ الدُّعَاءُ هر که دعائى کند و نام پیغمبر (ص ) را نبرد آن دعا بالاى سرش (چون پرنده اى ) بچرخد، و چون نام پیغمبر (ص ) را برد دعا بالا رود.
اصول کافى جلد ۴ صفحه : ۲۴۸ روایة : ۲

 

پیامبر اسلام(ص) فرمود : در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد
کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹

 

پیامبر اسلام(ص) فرمود : بر من بسیار صلوات بفرستید که صلوات بر من نوری در قبر، نوری در پل صراط و نوری در بهشت خواهد بود
بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۶۴

 

پیامبر اسلام(ص) فرمود : صلوات فرستادن، فقر را برطرف می نماید.
جلاء الافهام، ص ۲۵۲

 

پیامبر اسلام(ص) فرمود : هر کس در روز جمعه هزار بار بر من صلوات بفرستد، فرشتگان همواره برای او آمرزش می طلبند.
جامع احادیث شیعه، ج ۶، ص۱۸۷

 

پیامبر اسلام(ص) فرمود : آوای خود را به هنگام صلوات بر من بلند کنید که نفاق را از بین می برد.
محجه البیضاء، ج ۲، ص ۳۱۳

 

پیامبر اسلام(ص) فرمود : هر کس در نوشته ای بر من درود بفرستد فرشتگان همواره برای او آمرزش می طلبند.
میزان الحکمه، ج ۷، ح ۱۰۷۹۵

 

پیامبر اسلام(ص) فرمود : هر کس پایان سخنش صلوات بر من و علی (ع) باشد به بهشت وارد می شود.
عیون الاخبارالرضا، ج ۲، ص ۶۴

 

پیامبر اسلام(ص) فرمود : صلوات بر من و خاندانم، نفاق و دورویی را از بین می برد.
ثواب الاعمال، ج ۴، ص ۱۲۱۱

 

پیامبر اسلام(ص) فرمود : هر کس بر من صلوات بفرستد، در قیامت او را شفاعت می کنم .
فضائل الخمسه، ج ۱، ص ۲۰۸

 

حضرت علی علیه السلام:
صلوات فرستادن بر پیامبر (ص)، گناهان را بسان ریختن آب بر آتش از بین می برد.
ثواب الاعمال،‏ص ۱۸۷

 

حضرت امام باقر علیه السلام : صلوات از جانب خداوند، رحمت است و از سوی فرشتگان، تزکیه و پاک کردن و از طرف مردم، دعا است .
میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۸۹

 

حضرت امام صادق علیه السلام:
صلوات بر پیامبر (ص) و آل او،‏سنگین ترین عملی است که در روز قیامت در ترازوی اعمال گذاشته می شود.
میزان الحکمه، ج ۷، ح ۱۰۷۹۷

 نظر دهید »

خوشبختی

26 تیر 1396 توسط شمیم یاس

پيامبر صلى ا‏لله‏ عليه ‏و ‏آله :

إذَا اسْتُحِقَّتْ وَلايَةُ اللّه‏ِ و َالسَّعادَةُ جاءَ الأْجَلُ بَينَ الْعَينَينِ و ذَهَبَ الأْمَلُ وَراءَ الظَّهرِ و إذَا اسْتُحِقَّتْ وَلايَةُ الشَّيطانِ و َالشَّقاوَةُ جاءَ الأْمَلُ بَينَ الْعَينَينِ و ذَهَبَ الأْجَلُ وَراءَ الظَّهرِ؛

هرگاه كسى مستحق دوستى خداوند و خوشبختى باشد، مرگ در برابر چشمان او مى‏ آيد و آرزو پشت سرش مى ‏رود و هرگاه مستحق دوستى شيطان و بدبختى باشد، آرزو پيش چشم او ، و مرگ پشت سرش قرار مى ‏گيرد.


كافی(ط-الاسلامیه) ج 3، ص 258، ح27

 نظر دهید »

یا امام رضا (ع)

26 تیر 1396 توسط شمیم یاس

زیر چتر آفتاب
در حرم نشسته ام
دل به روی غصه ها
شادمانه بسته ام

ابر تیره دلم
پاره پاره می شود
آسمان قلب من
پر ستاره می شود

یک صدای آشنا
از فضای رو به رو
می رسد به گوش من
بق بقو بقو بقو

بق بقو بقو کنان
دسته کبوتران
آب و دانه می خورند
می پرند در آسمان

می شوم کبوتری
چون کبوتر حرم
دور گنبد طلا
شادمانه می پرم

 نظر دهید »

شرایط سیاسی اجتماعی امام حسن مجتبی (ع) را ذکر کنید؟

09 آذر 1395 توسط شمیم یاس

شرایط سیاسی اجتماعی امام حسن مجتبی (ع) را ذکر کنید؟

پرسش

شرایط سیاسی اجتماعی امام حسن مجتبی (ع) را ذکر کنید؟

پاسخ اجمالی

هر حادثه تاریخی را باید با توجه به شرایط و اوضاع سیاسی زمان خودش بررسی کرد.

از اوّلین اقدامات امام حسن (ع) بعد از به حکومت رسیدن، تهیه سپاهی برای مقابله با لشکر کشی و خطر معاویه بود، اما با توجه به شرایط و اوضاع جامعه و بررسی همه جانبه مسائل جهان اسلام و با در نظر گرفتن توان و قدرت نظامی حکومتش در مقابل معاویه و این که ادامه جنگ با این شرایط به صلاح نبود، تن به صلح دادند و از ادامه درگیری پرهیز نمودند. تاریخ گواهی می دهد که اوّلاً: امام حسن (ع) به دلیل نداشتن یاران و فرمانده هان مخلص، توان پیروزی نظامی بر معاویه و اطرافیانش را نداشتند. ثانیاً: در چنین شرایطی نتیجه نبرد و جنگ با معاویه به نفع دنیای اسلام نبود. ثالثاً: درگیری امام حسن (ع) با معاویه و کشته شدن آن حضرت به دست معاویه شکست مرکز خلافت مسلمانان بود.

پاسخ تفصیلی

امام حسن (ع) آن گاه که به خلافت رسیدند، با مخالفت و لشکر کشی معاویه روبرو شدند و از این جهت لشکری را تجهیز نمودند، تا به دفاع و مقابله برخیزند، اما در ادامه، شرایطی فراهم شد که امام مجبور شدند، از اسلام به گونه ای دیگر دفاع نمایند. [1]

اما شرایط سیاسی _ اجتماعی زمان امام حسن (ع):

1. آنچه در تاریخ مسلم است، این است که . معاویه سیاست مدار ماهر و شخص حیله گری بود و جانب ظاهر را در مجامع عمومى نگاه مى‏داشت ظاهر احکام اسلامی را تا حدودی مراعات می کرد. ولی در نهاد خود با اسلام دشمنی داشت و به هیچ یک از مقدسات اسلامی پایبند نبود، ولی این دشمنی را ابراز و آشکار نمی کرد. [2]   و فساد درونى او و حکومتش بر عوام مخفى مانده بود و مردم او را مسلمان و خلیفه رسول الله (ص) مى‏انگاشتند و مروّج اسلام به حساب مى‏آوردند.

به همین جهت بود که امام حسین (ع) در زمان حیات معاویه با آن که نامه هایی از اهل عراق برای دعوت به قیام علیه معاویه داشتند، دست به این کار نزدند و فرمودند، “امروز، روز قیام نیست، خداوند شما را مورد رحمت قرار دهد، تا زمانی که معاویه زنده است کاری نکنید و در خانه ها مخفی شوید". [3]

2. پیدا شدن نیروهای خوارج و نبود یاران مخلص و فرماندهان فداکار [4] و ضعف داخلی، توان و قدرت نظامی امام حسن (ع) را ضعیف کرده بود، مضافاً بر این کراهت مردم از شرکت در نبرد با معاویه، [5] از دلایل صلح آن حضرت است که خود می فرماید: “دیدم بیشتر مردم خواستار صلح اند و از جنگ بیزارند، دوست نداشتم آنان را بر آنچه که نمی پسندیدند وادار کنم. پس به خاطر حفظ جان ـ عده کمی از- شیعیانم، صلح کردم". [6]

3. امام حسن (ع) در مقام خلیفه مسلمانان بودند و درگیری آن حضرت با معاویه و کشته شدن او به دست لشکر معاویه، شکست مرکز خلافت مسلمانان بوده و به گفته استاد مطهری، این چیزی بود که حتی امام حسین (ع) هم از این نوع کشته شدن پرهیز داشتند که کسی در جای پیامبر (ص) و در مسند خلافت کشته شود [7] و به همین جهت بود که امام حسین (ع) حاضر نبودند در مکه کشته شوند؛ چرا که احترام مکه ازبین می رفت. از این رو، شرایط این چنینی به هیچ وجه اقتضای جنگ و نبرد را نداشت، و صلح یک تاکتیک مهم بود، برای سامان دادن به وضعیت مردم مسلمان.

در حالی که معاویه از امام حسن (ع) تقاضای بیعت نکرده بود و یکی از موارد صلح نامه همین عدم تقاضای بیعت بود.

قابل ذکر است که معاویه در مدت بیست سال حکومتش، بر خلاف اسلام عمل کرده، ظلم و ستم نموده، احکام اسلام را تغییر داده، بیت المال را حیف و میل کرده، خون های مردم را به ناحق ریخته و به مفاد صلح نامه و به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل نکرده بود، همچنین بعد از خودش پسر شراب خوار و سگ بازش را به عنوان جانشین معرفی کرده و …، ولی این وضعیت معاویه در زمان امام حسن (ع) برای مردم بر ملا نشده بود اما همین باعث گردید که امام حسین (ع) به عنوان وظیفه قیام نموده و امر به معروف و نهی از منکر کند. شاید به همین جهت باشد که می گویند: صلح امام حسن (ع) زمینه ساز قیام امام حسین (ع) شد ؛یعنی با مفادی که در صلح نامه امام حسن (ع) بوسیله آن حضرت گنجانده شده بود، راه هرگونه فریب و نیرنگ را بر معاویه بست، اگر چه معاویه بعداً به مفاد صلح نامه وفا دار نماند، ولی این چیزی جز رسوایی برای او در جامعه اسلامی و زمینه سازی برای قیام امام حسین (ع) بر ضد فرزندش را به ارمغان نیاورد.

امام حسن مجتبى (ع) در زمان حیات و دوران امامتشان، هنگامى که از یارى مردم در جنگ با معاویه مأیوس گشته و فرماندهى لشکر ایشان (ع) توسط معاویه به واسطه تطمیع یا تهدید، از جنگ کناره‏گیرى کردند، براى حفظ اسلام و کیان جامعه اسلامى و حفظ جان یاران باقى مانده و امتحان و اتمام حجت بر معاویه و مردم، تن به صلحى ناخواسته دادند. گرچه مفاد صلحنامه امورى بود که جنگ به خاطر آنها پیگیرى مى‏شد، از جمله:

1. معاویه به کتاب خدا و سنت رسولش عمل کند.

2. امر خلافت بعد از وی به امام حسن (ع) برسد و در صورت بروز هر حادثه ای به امام حسین (ع) تفویض شود.

3. ممنوعیت معاویه از اذیت و آزار علویان، مسلمانان و شیعیان

4. شروط مالى، از جمله برگرداندن حقوق مالیه غصب شده، به علویان و انصار و خواص امام على (ع) و از بیت المال کوفه که موجودی آن پنج میلیون درهم است چشم پوشی شود.

5. منع معاویه از سبّ و لعن امام على ابن ابیطالب (ع) در مجامع عمومى  (منابر و نمازها و…).

6. منع معاویه از استفاده از لقب “امیرالمؤمنین” براى خود.

7. منع او از تعیین جانشینى براى خود مثل یزید و… . [8]

از مفاد این صلح نامه به خوبی استفاده می شود که امام حسن (ع) هرگز در صدد تثبیت خلافت معاویه نبوده، بلکه تنها به جهت مصالح اسلام و مسلمانان و با توجه به اقتضای زمان و شرایط جامعه اسلامی تن به چنین کاری داد.

از این رو، با توجه به شرایطی که در زمان امام حسن (ع) بر جامعه اسلامی حاکم بود و امام در مسند خلافت بود با معاویه صلح کرد؛ چرا که شرایط زمان امام حسن (ع) اقتضای صلح داشت. [9]

معاویه، خود از رویایى خونین با حسنین (ع) فرار مى‏کرد و از تبعات ریخته شدن خون آن بزرگواران واهمه داشت و براى حفظ حکومت خود، ناچار به تحمل وجود آن دو بزرگوار بود، و دیگران را نیز از رویارویى علنى منع مى‏کرد و از تبعات آن بر حذر مى‏داشت، لذا حتى در جریان گرفتن بیعت براى یزید به عنوان خلیفه پس از خود، در مورد امام حسین (ع) متوسل به زور و شمشیر نگشت و به یزید هم سفارش کرد که از این امر پرهیز نماید.

علاوه بر آن در زمان معاویه، از طرف مردم، دعوت علنى و فراگیرى براى قیام و استمداد از امام (ع) براى مبارزه با ظلم و فسادهاى امویان صورت نگرفت و اعلام حمایت‏ها و دعوت‏هاى محدودی که ابراز مى‏شد، براى مبارزه با سیاست‏هاى نیرنگ بازى چون معاویه، کافى نبود. [10]

برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به کتاب سیری در سیره ائمه اطهار، اثر استاد مطهری، ص 51 ـ 97.

[1] رضوانی، علی اصغر، پاسخ به شبهات واقعه عاشورا، ص 35.

[2] همان، ص 319 (با کمی تصرفات).

[3] المجمع العالمی لاهل البیت (ع)، اعلام الهدایة، امام حسین (ع)، ص 147.

[4] گفته اند: امام (ع) 4 امیر لشکر انتخاب کرد که معاویه همه آنها را با پرداخت رشوه به سوی خود کشاند. رضوانی، علی اصغر، پاسخ به شبهات واقعه عاشورا ، ص 316.

[5] وقوع سه جنگ ـ جمل، صفین و نهروان ـ در زمان امام علی (ع)، حالت بدبینی و خستگی نسبت به جنگ را در بین یاران امام حسن (ع) موجب شده بود.

[6] المجمع العالمی لاهل البیت (ع)، اعلام الهدایة، امام حسین (ع)، ص 147.

[7] مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، ص 77.

[8] ر.ک: امین عاملى، سید محسن، امام حسن و امام حسین (ع)، ص70 و 54.

[9] اقتباس از پاسخ شماره 577 (سایت: 629) .

[10] اقتباس از پاسخ شماره 102 (سایت: 1799) .

 نظر دهید »

چرا امام حسن (ع) همانند امام حسین (ع) قیام نکردند؟

09 آذر 1395 توسط شمیم یاس

چرا امام حسن (ع) همانند امام حسین (ع) قیام نکردند؟

پرسش

چرا امام حسن (ع) در حالی که می توانستند علیه امویان قیام کنند، این کار نکردند و تنها امامی که قیام کرد امام حسین (ع) بود، دلایل آن حضرت برای قیام چه بود؟

پاسخ اجمالی

هر حادثه تاریخی را باید با توجه به شرایط و اوضاع سیاسی زمان خودش بررسی کرد.

از اوّلین اقدامات امام حسن (ع) بعد از به حکومت رسیدن، تهیه سپاهی برای مقابله با لشکر کشی و خطر معاویه بود، اما با توجه به شرایط و اوضاع جامعه و بررسی همه جانبه مسائل جهان اسلام و با در نظر گرفتن توان و قدرت نظامی حکومتش در مقابل معاویه و این که ادامه جنگ با این شرایط به صلاح نبود، تن به صلح دادند و از ادامه درگیری پرهیز نمودند. تاریخ گواهی می دهد که اوّلاً: امام حسن (ع) به دلیل نداشتن یاران و فرمانده هان مخلص، توان پیروزی نظامی بر معاویه و اطرافیانش را نداشتند. ثانیاً: در چنین شرایطی نتیجه نبرد و جنگ با معاویه به نفع دنیای اسلام نبود. ثالثاً: درگیری امام حسن (ع) با معاویه و کشته شدن آن حضرت به دست معاویه شکست مرکز خلافت مسلمانان بود. اما زمان امام حسین (ع) و شرایط آن کاملاً فرق می کرد. چرا که مردم در این مدت از ظلم و ستم امویان به ستوه آمده بودند، وخواستار بیعت با آن حضرت بودند و شهر کوفه آماده برای تشکیل حکومت بود، همچنین طرف مقابل امام حسین (ع) یزید بود که به هیچ یک از احکام و آداب اسلامی پایبند نبود و بیعت امام با او؛ یعنی به رسمیت شناختن، ظلم، ستم، فساد و از بین رفتن اسلام.

بنابراین، صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع) دو حادثه و واقعه تاریخی هستند و هر کدام از آنها را باید، با در نظر گرفتن شرایط سیاسی ـ اجتماعی عصر خود تحلیل و بررسی نمود و گرنه از نگاه ما هر دوی آنها امام و معصوم از خطا و اشتباه اند و اگر امام حسین (ع) به عنوان جانشین امام علی (ع) به امامت می رسیدند، همان کاری را انجام می دادند که برادرش امام حسن (ع) انتخاب کردند.

پاسخ تفصیلی

اساساً اسلام دین رحمت و صلح و صفاست، تاریخ اسلام و زندگی پیامبر (ص) و ائمه (ع) بیانگر همین معناست، مگر در مواردی که پیامبر (ص)  و یا ائمه (ع)  مجبور به جنگ و نبرد می شدند که آن هم جنبه دفاعی داشت. امام حسن (ع) هم آن گاه که به خلافت رسیدند، با مخالفت و لشکر کشی معاو یه روبرو شدند و از این جهت لشکری را تجهیز نمودند، تا به دفاع و مقابله برخیزند، اما در ادامه، شرایطی فراهم شد که امام مجبور شدند، از اسلام به گونه ای دیگر دفاع نمایند.[1] اما درباره علت صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع) باید گفت: اینها دو حادثه تاریخی هستند که معلول شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان خود هستند و این دو واقعه را باید با در نظر گرفتن اوضاع و احوال زمان خودشان بررسی نمود.

از نگاه ما امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هر دو امام و معصوم از خطا و اشتباه اند. سرّ صلح و قیام هریک از این دو بزرگوار، در متفاوت بودن شرایط سیاسی _ اجتماعی زمان آن دو حضرت، نهفته است که در ادامه به پاره ای از آن اشاره می شود:

1. آنچه در تاریخ مسلم است، این است که معاویه شخص حیله گری بود، ظاهر احکام اسلامی را تا حدودی مراعات می کرد. بر خلاف یزید که نه تنها دشمنی با اسلام را در نهاد خود ـ مانند پدرش ـ داشت، بلکه این دشمنی را ابراز و آشکار می کرد و به هیچ یک از مقدسات اسلامی پایبند نبود.[2] به همین جهت بود که امام حسین (ع) در زمان حیات معاویه با آن که نامه هایی از اهل عراق برای دعوت به قیام علیه معاویه داشتند، دست به این کار نزدند و فرمودند، “امروز، روز قیام نیست، خداوند شما را مورد رحمت قرار دهد، تا زمانی که معاویه زنده است کاری نکنید و در خانه ها مخفی شوید".[3]

2. پیدا شدن نیروهای خوارج و نبود یاران مخلص و فرمانده هان فداکار[4] و ضعف داخلی، توان و قدرت نظامی امام حسن (ع) را ضعیف کرده بود، مضافاً بر این کراهت مردم از شرکت در نبرد با معاویه،[5] از دلایل صلح آن حضرت است که خود می فرماید: ” دیدم بیشتر مردم خواستار صلح اند و از جنگ بیزارند، دوست نداشتم آنان را بر آنچه که نمی پسندیدند وادار کنم. پس به خاطر حفظ جان ـ عده کمی از_ شیعیانم، صلح کردم".[6]

3. امام حسن (ع) در مقام خلیفه مسلمانان بودند و درگیری آن حضرت با معاویه و کشته شدن او به دست لشکر معاویه، شکست مرکز خلافت مسلمانان بوده و به گفته استاد مطهری، این چیزی بود که حتی امام حسین (ع) هم از این نوع کشته شدن پرهیز داشتند که کسی در جای پیامبر (ص) و در مسند خلافت کشته شود[7] و به همین جهت بود که امام حسین (ع) حاضر نبودند در مکه کشته شوند؛ چرا که احترام مکه ازبین می رفت. بنابراین، شرایط این چنینی به هیچ وجه اقتضای جنگ و نبرد را نداشت، و صلح یک تاکتیک مهم بود، برای سامان دادن به وضعیت مردم مسلمان و تثبیت پایه های حکومت اسلامی.

لذاست که ما معتقدیم: اگر امام حسین (ع) به جای امام حسن(ع) بودند، همین کار را می کردند.

گواه ما آن است که بعد از صلح امام حسن (ع) عده ای خدمت امام حسین (ع) رسیدند و گفتند ما صلح را قبول نداریم آیا با تو بیعت کنیم ؟

حضرت امام حسین (ع) فرمودند: “نه هر چه برادرم حسن (ع)  کرده من تابع همان هستم". [8]

اما به دلایل زیر شرایط زمان امام حسین (ع) درست برعکس شرایط امام حسن (ع) بود:

1. اولین تفاوت اساسی شرایط امام حسین (ع) با زمان امام حسن (ع) که سبب قیام امام حسین (ع) شد، این بود که یزید از آن حضرت تقاضای بیعت کرده بود و بیعت امام حسین (ع) با یزید ـ که به هیچ یک از احکام و ظوا هر اسلامی پایبند نبود؛ یعنی به رسمیت شناختن ظلم، ستم، فساد و …. و این مساوی بود با از بین رفتن اسلام و مقدسات دینی. در حالی که معاویه از امام حسن (ع) تقاضای بیعت نکرده بود و یکی از موارد صلح نامه همین عدم تقاضای بیعت بود.

2. همان مردمی که در زمان امام حسن (ع) تمایلی به نبرد با معاویه نداشتند،[9] در مدت بیست سال حکومت معاویه از ظلم و ستم امویان به ستوه آمده بودند و کوفه تقریباً یک شهر آماده برای تشکیل حکومت از طرف امام حسین (ع) بود و این حجتی بود بر امام حسین (ع) و می بایست به آن ترتیب اثر می دادند.[10]

3. مهم ترین عامل قیام امام حسین (ع)، عامل امر به معروف و نهی از منکر بود.

معاویه در مدت بیست سال حکومتش، بر خلاف اسلام عمل کرده، ظلم و ستم نموده، احکام اسلام را تغییر داده، بیت المال را حیف و میل کرده، خون های مردم را به ناحق ریخته و به مفاد صلح نامه و به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل نکرده بود، همچنین بعد از خودش پسر شراب خوار و سگ بازش را به عنوان جانشین معرفی کرده و … این همه باعث گردید که امام حسین (ع) به عنوان وظیفه قیام نموده و امر به معروف و نهی از منکر کند. در حالی که این وضعیت معاویه در زمان امام حسن (ع) برای مردم بر ملا نشده بود و شاید به همین جهت باشد که می گویند: صلح امام حسن (ع) زمینه ساز قیام امام حسین (ع) شد؛یعنی با مفادی که در صلح امام حسن (ع) بوسیله آن حضرت گنجانده شده بود، راه هرگونه فریب و نیرنگ را بر معاویه بست، اگر چه معاویه بعداً به مفاد صلح نامه وفا دار نماند، ولی این چیزی جز رسوایی برای او در جامعه اسلامی و زمینه سازی برای قیام امام حسین (ع) بر ضد فرزندش را به ارمغان نیاورد. برخی از مفاد صلح نامه امام حسن (ع) از این قرار است:

1. معاویه به کتاب خدا و سنت رسولش عمل کند.

2. امر خلافت بعد از وی به امام حسن (ع) برسد و در صورت بروز هر حادثه ای به امام حسین (ع) تفویض شود.

3. سب و دشنام علی (ع) در منابر و نمازها منع شود.

4. از بیت المال کوفه که موجودی آن پنج میلیون درهم است چشم پوشی شود.

5. مسلمانان و شیعیان در امان باشند.

از مفاد این صلح نامه به خوبی استفاده می شود که امام حسن (ع) هرگز در صدد تثبیت خلافت معاویه نبوده، بلکه تنها به جهت مصالح اسلام و مسلمانان و با توجه به اقتضای زمان و شرایط جامعه اسلامی تن به چنین کاری داد.

بنابراین، با توجه به شرایطی که در زمان امام حسن (ع) بر جامعه اسلامی حاکم بود و امام در مسند خلافت بود با معاویه صلح کرد؛ چرا که شرایط مختلف بوده و با هم تفاوت داشت، لذا شرایط زمان امام حسن (ع) اقتضای صلح و زمان امام حسین (ع) اقتضای قیام داشت.

برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به کتاب سیری در سیره ائمه اطهار، اثر استاد مطهری، ص 51 ـ 97.

[1] رضوانی، علی اصغر، پاسخ به شبهات واقعه عاشورا، ص 35.

[2] همان، ص 319.

[3] المجمع العالمی لاهل البیت (ع)، اعلام الهدایة، امام حسین (ع)، ص 147.

[4] گفته اند: امام (ع) 4 امیر لشکر انتخاب کرد که معاویه همه آنها را با پرداخت رشوه به سوی خود کشاند. رضوانی، علی اصغر، پاسخ به شبهات واقعه عاشورا ، ص 316.

[5] وقوع سه جنگ ـ جمل، صفین و نهروان ـ در زمان امام علی (ع)، حالت بدبینی و خستگی نسبت به جنگ را در بین یاران امام حسن (ع) موجب شده بود.

[6] المجمع العالمی لاهل البیت (ع)، اعلام الهدایة، امام حسین (ع)، ص 147.

[7] مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، ص 77.

[8] مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، ص 96.

[9] امام حسن (ع) در آخرین خطبه های که انجام دادند از مردم درباره ادامه جنگ نظر خواهی کردند. آنان از هر طرف فریاد زدند که ما زندگی و بقا را می خواهیم ،پس صلح نامه را امضا کن. رضوانی، علی اصغر، پاسخ به شبهات واقعه عاشورا، ص 316.

[10] مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار (ع)، ص 81.

 

 نظر دهید »

در حالی که بهشتیان همه جوان هستند، چطور در میان پیامبران و ائمه، فقط امام حسن(ع) و امام حسین (ع) سید جوانان اهل بهشت اند؟

09 آذر 1395 توسط شمیم یاس

در حالی که بهشتیان همه جوان هستند، چطور در میان پیامبران و ائمه، فقط امام حسن(ع) و امام حسین (ع) سید جوانان اهل بهشت اند؟

پرسش

در حالی که بهشتیان همه جوان هستند، چطور در میان پیامبران و ائمه، فقط امام حسن(ع) و امام حسین (ع) سید جوانان اهل بهشت اند؟

پاسخ اجمالی

حسنین (ع) این دو نواده پیامبر (ص) بر تمام بهشتیان سروری و سیادت دارند، و در بهشت اگرچه همه در سن جوانی به سر می برند، اما سیادت آنها بر بهشتیانی که در جوانی به شهادت رسیده و یا از دنیا رفته اند، نمود و جلوه بیشتری خواهد داشت و تمام اینها نیز با سیادت دیگر پیامبران و اولیای الاهی بر بهشتیان در تعارض نخواهد بود.

در ضمن، با توجه به قرائن و شواهد، این روایت ناظر به سروری این دو امام بر عموم بهشتیان است، نه بر دیگر امامان و پیامبران.

پاسخ تفصیلی

پیامبران و اولیای الهی که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) از برجستگان آنان می باشند، همگی از شرافت خاصی نسبت به دیگر بهشتیان برخوردارند و بدین اعتبار می توان تمام آنان را سید و بزرگ بهشتیان دانست، اما گاهی ویژگی هایی در برخی از این مقربان درگاه الاهی وجود دارد که جنبه ای خاص از سیادت آنان را برجسته می سازد.

اگر به فاطمه زهرا (س) “سیدة نساء اهل الجنة” گفته می شود و اگر امام چهارم (ع) با لقب “سید العابدین” و “سید الساجدین” شناخته می شود، این بدان معنا نیست که فاطمه (ع) بر مردان و امام سجاد بر غیر عابدان و ساجدان سیادتی ندارند، بلکه به دلیل ویژگی زن بودن حضرت زهرا (س) و دل مشغولی امام چهارم (ع) به عبادت و سجده در زمانی که دشمن، او را از دیگر فعالیت های اجتماعی محروم کرده بود، آنان مستحق داشتن چنین القابی شدند.

بر این اساس، نمی توان این پرسش را مطرح کرد که آیا تنها امام سجاد(ع) است که به دلیل داشتن چنین القابی، بر تمام ساجدان و عابدان، سیادت و سروری دارد و حتی اجدادش رسول الله (ص) و امیر المؤمنین (ع) نیز از داشتن چنین سیادتی محروم می باشند؟!

سیادت و برتری حسنین (ع) نسبت به جوانان اهل بهشت نیز از این دیدگاه توجیه پذیر است؛ چون این بزرگواران در اوائل ظهور اسلام متولد شده و نوجوانی و جوانی آنها مصادف با جوانی اسلام بوده و در میان مسلمانان چه در زمان پیامبر (ص) و چه بعد از آن، هیچ کودک، جوان و نوجوانی به اندازه آنها از احترام برخوردار نبوده و تقوا و شخصیت آنان قابل مقایسه با دیگر جوانان نبود، چنین لقب شایسته ای بر آنان نهاده شد و گرنه، آنان هم سرور جوانان بهشتی اند و هم سرور بزرگسالان و پیرانشان.

در راستای آنچه بیان شد، توجهتان را به دو روایت ذیل جلب می کنیم:

1. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع زُورُوا قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع وَ لَا تَجْفُوهُ فَإِنَّهُ سَیِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْخَلْقِ وَ سَیِّدُ شَبَابِ الشُّهَدَاء.[1]

امام صادق (ع) فرمودند: به زیارت قبر حسین (ع) بشتابید و در حق او جفا نکنید زیرا او سید جوانان بهشتی تمام جهانیان است و او سید شهیدان جوان است.

اگر در روایت فوق دقت فرمایید، علاوه بر سید شهیدان (سید الشهداء) که لقب مشهور امام حسین (ع) می باشد و با این که حضرتش هنگام شهادت در سن میانسالی بودند، لقب دیگری با عنوان “سید شهیدان جوان” نیز برای ایشان به کار گرفته شده است که شاید اشاره به فضیلت شهیدان جوان داشته باشد که این امام بزرگوار، عنایت ویژه ای نسبت به آنان دارد.

2. عن علی ع قال قال رسول الله ص أتانی ملک فقال یا محمد إن الله تعالى یقول لک إنی قد أمرت شجرة طوبى أن تحمل الدر و الیاقوت و المرجان و أن تنثره على من قضى عقد نکاح فاطمة من الملائکة و الحور العین و قد سر بذلک سائر أهل السماوات و إنه سیولد بینهما ولدان سیدان فی الدنیا و سیسودان على کهول أهل الجنة و شبابها و قد تزین أهل الجنة لذلک فاقرر عینا یا محمد فإنک سید الأولین و الآخرین‏.[2]

امام علی (ع) به نقل از پیامبر خدا (ص) فرمودند که فرشته ای نزدم آمده و عرضه داشت که ای محمد! …..و آن دو فرزند (حسنین ع) در دنیا دو بزرگوارند و به زودی سرور جوانان و پیران بهشت خواهند شد و … .

در این روایت، هم اشاره به جوانان بهشتی شده و هم پیران آن، اما با توجه به اصل پذیرفته شده ای که در بهشت، پیر و کهنسالی وجود ندارد، در یک جمع بندی باید گفت که این دو نواده پیامبر(ص) بر تمام بهشتیان سروری دارند، اما این سیادت و برتری در مورد آن دسته از بهشتیانی که هنگام جوانی به شهادت رسیده و یا وفات کرده اند، نمود و جلوه بیشتری خواهد داشت. چنین بیانی، منافات با جوان بودن تمام بهشتیان ندارد و منظور از پیران اهل جنت پیرانی هستند که در دنیا در سن پیری وفات یافته یا به شهادت رسیده اند.

پرسش دیگری که در این زمینه شاید به ذهن برسد آن است که با توجه به این حدیث، آیا حسنین (ع) بر پیامبران و امامان دیگر نیز سروری و سیادت دارند که پاسخ آن را در این نکته می توان خلاصه کرد که هر سخنی را می توان دارای استثنائاتی دانست که گاه این استثنائات در داخل همان سخن بیان می شوند و گاه به دلیل وضوح و روشنی، نیازی به بیان آن نبوده و مخاطبان باید با توجه به قرائن و شواهد، متوجه آن شوند.

بر این اساس، آنچه مطمئنا از این روایت برداشت می شود، سروری این دو امام بر عموم بهشتیان است و نه افرادی چون پیامبر (ص)، امیر المؤمنین (ع)، فاطمه زهرا (س) و …

در این راستا، به روایت ذیل که در موردی مشابه بیان شده توجه فرمایید:

مردی خدمت امام صادق (ع) عرضه داشت که آیا پیامبر (ص) در مورد ابوذر بیان نفرمود که او راست گوترین مردم است.

امام فرمود: بلی! آن مرد گفت پس پیامبر خدا(ص) و امیر المؤمنین (ع) کجا هستند؟! امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کجا هستند؟!(آیا ابوذر راست گوتر از آنهاست؟) امام بعد از بیان سخنانی فرمودند که ما اهل بیت در این مقایسه جایی نداریم.[3]

یعنی با توجه به قرائن و شواهد به خوبی می توان دریافت که راست گویی ابوذر با عموم مردم مقایسه شده و نه با اهل بیت (ع)، گرچه در داخل متن روایت، چنین تفکیکی وجود ندارد.

[1]شیخ صدوق، ثواب الأعمال، ص 97، انتشارات شریف رضی، قم، 1364 هـ ش.

[2]صحیفة الرضا(ع)، ص 94، ح 30، کنگره جهانی امام رضا(ع)، 1406 هـ ق.

[3] شیخ صدوق، معانی الأخبار، ج 1، ص 179، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1361 هـ ش.

 

 نظر دهید »

چرا جنازه امام حسن(ع) را تیر باران کردند؟

09 آذر 1395 توسط شمیم یاس

چرا جنازه امام حسن(ع) را تیر باران کردند؟

پرسش

آیا جنازه امام حسن (ع) را تیر باران کردند؟ اگر این امر صحت دارد، چرا این اتفاق افتاد؟

پاسخ اجمالی

داستان جان‌گداز تیرباران جنازه‌ی امام حسن(ع) در میان شیعه معروف است و بسیاری از بزرگان آن‌را ذکر کرده‌اند، دلیل آن‌را نیز مخالفت با وصیت آن‌حضرت مبنی بر دفن ایشان کنار مرقد پیامبر اکرم(ص) و مخالفت دستگاه حاکم بنی‌امیه و در رأس آن معاویه، و کینه توزی عائشه دانسته‌‌اند، ولی منابع تاریخی در اصل وصیت به این شکل مختلف است؛ لذا اصل این وصیت موجب تردید قرار گرفته و در بحث درگیری و لباس جنگ پوشیدن و آرایش جنگی دو طرف هم تردیدی نیست، اما بنابر پیش‌بینی امام حسن(ع) و وصیت آن‌حضرت که کمترین خونی پای جنازه ریخته نشود، و درایت امام حسین(ع) این درگیری تحقق نیافت و این فتنه خنثی شد و تنها بخشی از منابع شیعه و سنی خبر تیراندازی به جنازه را نقل کرده‌اند.

پاسخ تفصیلی

داستان جان‌گداز تیرباران کردن جنازه‌‏ی امام حسن(ع) در میان شیعه  معروف است و بسیاری از بزرگان آن‌را ذکر کرده‌اند. برای اولین بار ابن شهر آشوب مازندرانی به نقل ازکتاب ربیع الابرار زمخشری که از اهل سنت بوده، روایت کرده است. وی می‌‏نویسد:«و رموا بالنبال جنازته حتی سل منها سبعون نبلا»؛[1] جنازه‌‏ی آن‌ حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه‌‏ی تیر به تابوت آویخته شد. - البته ما در ربیع الابرار چاپ جدید آن‌را نیافتیم در حالی‌که در روض الجنان که خلاصه آن کتاب است این عبارت موجود می‌باشد، پس احتمالا در چاپ‌های بعدی آن‌را حذف کرده‌اند- این عبارت را ابن شهر آشوب به دنبال عبارتی که دیگران، از جمله شیخ مفید در باره وصیت آن‌حضرت ذکر کرده‌اند، آورده است، ولی خود مفید آن‌را ذکر نکرده است. شیخ عبّاس قمی نیز از صاحب مناقب(ابن شهر آشوب) نقل می‌کند که: جنازه امام حسن(ع) را تیرباران کردند و هنگام دفن هفتاد چوبه تیر از آن بیرون آوردند.[2] علامه مجلسی نیز به دنبال نقل کلام شیخ مفید آن‌را از قول ابن شهر آشوب بیان کرده، ولی در باره آن اظهار نظری نکرده است.[3]
اکنون برای روشن شدن این موضوع به وصیت امام حسن(ع) مبنی بر دفن آن‌حضرت کنار رسول خدا(ص) که آن‌را اساس و بهانه این جسارت دانسته‌اند می‌پردازیم.  در تاریخ نقل شده است، امام حسن مجتبی(ع) در وصیت خود به امام حسین(ع) فرمودند؛ جنازه مرا کنار قبر پیامبر دفن کنید؛ چون من سزاوارتر هستم از کسانی که بدون اجازه وارد شدند…، ولی اگر مشکلی پیش آمد، راضی به خون‌ریزی نیستم، بلکه جنازه مرا به بقیع ببرید و کنار مادر بزرگم(فاطمه بنت اسد) دفن نمایید. این  مطلب در بیشتر منابع اهل سنت آمده است از آن جمله؛ الاستیعاب،[4] انساب الاشراف،[5] تاریخ یعقوبی،[6] و ابن اعثم کوفی در الفتوح.[7]  در کتب شیعه هم برای اولین بار در امالی شیخ طوسی، نقل شده است که آن‌حضرت به امام حسین(ع) در ضمن وصیت خود فرمود:«…وَ أَنْ تَدْفِنَنِی‏ مَعَ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَإِنِّی أَحَقُّ بِهِ وَ بِبَیتِهِ مِمَّنْ أُدْخِلَ بَیتَهُ بِغَیرِ إِذْنِهِ»؛[8] مرا کنار جدم رسول خدا به خاک بسپارید؛ زیرا من به او خانه‌اش سزاوارترم از کسانی که بدون اجازه او وارد خانه‌اش شدند.
پس از شیخ طوسی دیگر کتب شیعه مثل بشارة المصطفی[9] و … به نقل از وی آن‌را ذکر کرده‌اند، ولی در کتبی مثل ارشاد مفید بیانی از این قسمت از وصیت نیامده است و حتی در کافی از قول امام باقر(ع) نقل شده است که امام حسن(ع) وصیت کرده بود که فقط برای تجدید عهد با پیامبر اکرم(ص) جنازه‌اش را کنار مرقد پیامبر ببرند نه برای دفن، و در دنباله روایت کافی آمده است که امام حسین(ع) در جواب عائشه فرمود تو هتک حرمت خانه پیامبر کردی و پدرت و کسی را که پیامبر او را دوست نداشت آن‌جا وارد کردی و باید در پیشگاه خداوند جواب‌گو باشی … و بدان‌که برادرم به من امر کرده که برای تجدید عهد او را پیش رسول خدا ببرم و او آگاه‌تر از همه به کتاب خدا است که فرمود: «لا تَدْخُلُوا بُیوتَ‏ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکُم»؛[10] بدون اجازه وارد اطاق‌های پیامبر نشوید. ‏… و ای عائشه تو کنار پیامبر (برای دفن پدرت و عمر) صدای کلنگ را بلند کردی در صورتی که خداوند از بلند کردن صدا کنار پیامبر نهی کرده بود. … و اگر دفن جایز بود دفن می‌کردیم تا بدانی که چیزی نیستی … .[11]
مجلسی در مرآة العقول،[12] در بیان این روایت می‌فرماید: شاید این کلام بنابر مصلحت گفته شده باشد و بیان بدی کار دفن آن‌دو بدون اذن پیامبر را بیان نماید، و گرنه امام حسن(ع) در حال حیات پیامبر مأذون در دخول بود و بعد  از آن نیز… وی در تأیید کلام خود روایت امالی طوسی را که دلالت بر وصیت بر دفن می‌کرد، ذکر می‌کند.
همچنین در ارشاد مفید در بیان وصیت آن‌حضرت آمده است: «هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان، مرا غسل ده، کفن نما و بر تختخه‌ای (تابوتی) گذارده، کنار مزار جدم رسول خدا(ص) ببر، تا تجدید عهدى کنم. سپس مرا به سوی قبر جده‏‌ام فاطمه بنت اسد(مادر امیرالمؤمنین) منتقل کن و در آن‌جا به خاک بسپار.
سپس آن‌حضرت فرمود: به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که مى‌‏خواهى مرا در کنار قبر جدم به خاک بسپاری، براى جلوگیرى گرد هم مى‌‏آیند و مقابلتان می‌ایستند. اکنون به تو سفارش مى‏‌کنم برای خدا سعى کن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود. … مروان و سایر بنی امیه که جزو دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپارند؛ از این‌رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند. همین‌که امام حسین بدن مبارک را به سوی مزار شریف پیامبر حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند. عائشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالی‌که می‌گفت: ما را با شما چه کار؟! می‌خواهید کسی را وارد خانه من کنید که  من محبت و ارادتی نسبت به او ندارم؟
مروان نوکر معاویه که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت: عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟! چنین چیزی نشدنی است.
و بعد با جمله «وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ» تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد.
نزدیک بود فتنه‌ای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت:« ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ » برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم؛ تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک می‌سپاریم.
مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچک‌تر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی، و لکن آن‌حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است و می‌دانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این کار را دیگران کردند و بدون اذن آن‌حضرت(ص) به خانه‌اش وارد شدند … .
و باز در ارشاد آمده است:
ابن عباس پیش آمد و خطاب به عائشه گفت: این چه رسوائى است؟ عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) می‌خواهى نور خدا را خاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد! و از آنچه می‌ترسیدى خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را این‌جا دفن نمی‌کنیم خوشحال باش که تو به هدفت رسیدى، ولی خدا هر گاه که باشد انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنان‌شان خواهد گرفت.
«وَ قَالَ الْحُسَیْنُ وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَةَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا»؛ و امام حسین(ع) فرمود به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که خونی ریخته نشود، می دیدید که چگونه شمشیرها جان شما را می ستاند، شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرایط آن‌را باطل ساختید.
آن‌گاه جنازه امام حسن مظلوم (ع) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جده‌‏اش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند.[13]
این عبارت شیخ مفید بود که استاد این فن است، ولی در آن بحث از وصیت بر دفن نیامده بود، به هر جهت، امام حسین(ع) بنابر وصیت برادر، جنازه را به سمت بقیع برد و در آن‌جا دفن نمود. در این زمینه کتب اهل سنت مثل تاریخ ابن عساکر[14] نیز این موضوع را بیان کرده‌اند، همچنین نقل شده است که هر دو طرف لباس جنگ پوشیده و میان آنان تیر اندازی شد.[15]
اکنون با توجه به آنجه از این دو کتاب معتبر شیعه نقل کردیم در چند بند به نتیجه‌گیری و جواب از سؤال مربوط  می‌پردازیم:
1. اصل وصیت آن‌حضرت مبنی بر دفن کنار پیامبر اکرم(ص)، دلیل محکمی ندارد، حتی بنابر روایت کافی شخص دیگری هم چنین قصدی را نداشته است، و کار ناصوابی محسوب می‌شده است.
2. پس از آگاه شدن از عدم قصد، همان‌طور که خود امام مجتبی(ع) پیش‌بینی کرده بود بهانه‌ای بر چنین قصد شومی نبود، گرچه از بنی امیه و کینه‌های آنان هر آنچه بگوئی بر می‌آمد.
3. عملی کردن چنین تهدیدی برای عائشه که در جنگ جمل بی‌آبرو شده بود، هم پیامد خوبی نداشت با توجه به آنچه مردم مدینه از امام مجتبی(ع)سراغ داشتند جوری که مروان با آن همه خباثت در تشیع جنازه شرکت کرد و از حلم و بزرگواری آن‌حضرت صحبت نمود.
4. بنابر این، اصل تهدید مسلّم است، ولی عملی شدن آن قطعی نیست، و گرنه بنی هاشم هم آرام نمی‌نشستند و لا اقل در اشعار و یا صحبت‌های آنها بعدها، بیش از این بیان می‌شد.
۵. کشیدن تیر از تابوت قطعا ملازم با برخورد با جنازه و خونی شدن کفن نیست، چون چه بسا به چوبه تابوت برخورد کرده و به جنازه شریف نرسیده باشد؛ لذا ذکری از تعویض کفن در تاریخ نیامده است.
۶. در منابع اهل سنت راجع به تیراندازی غیر از آنچه ابن شهر آشوب از زمخشری نقل کرده و الآن در کتاب او نیافتیم چیزی بیان نشده است. بله وصیت به دفن را بسیاری از آنها نقل نموده بودند.

.[1] ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج 4، ص 44، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.

[2]. محدث قمّی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 440، هجرت، قم، چاپ یازدهم، بی‌تا.

[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 44، ص 157، مؤسسة الطبع و النشر، بیروت، چاپ اول، 1410ق.

[4]. ابن عبد البر ،یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج 1، ص 391، دار الجیل، بیروت، 1412ق.

[5]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 3 ص 55، دار الفکر، بیروت، 1417ق.

[6]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 225، دار صادر، بیروت، چاپ اول، بی‌‌تا.

[7]. ابن اعثم کوفی، محمد بن علی،  الفتوح، ج 4، ص 319، دار الاضواء، بیروت، 1411ق.

[8]. شیخ طوسی، الأمالی، ص 160، مجلس ششم، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.

[9]. طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 272، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ دوم، 1383ق.

[10]. احزاب ،53.

[11]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 300- 302، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[12]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولی، سید هاشم، ج 3، ص 314، ‌دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.

[13]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2،ص 16، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق. «فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَادْفِنِّی هُنَاکَ فَلَمَّا تَوَجَّهَ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَى قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِیُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً أَقْبَلُوا إِلَیْهِمْ فِی جَمْعِهِمْ وَ لَحِقَتْهُمْ عَائِشَةُ عَلَى بَغْلٍ وَ هِیَ تَقُولُ مَا لِی وَ لَکُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ…».

[14].ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن بن هبة الله، تاریخ ابن عساکر، ج 13، ص 29، دار الفکر، بیروت.

[15]. همان.

 

 نظر دهید »

معنای «مجتبی» و «اجتباء» چیست؟

09 آذر 1395 توسط شمیم یاس

معنای «مجتبی» و «اجتباء» چیست؟

پرسش

معنای «مجتبی» و مصدر آن چیست؟

پاسخ اجمالی

واژه «مجتبی»، برگرفته از ریشه «جبی» است. معنای اصلی «جبی» جمع کردن و جمع شدن است؛ مانند جمع شدن آب در حوض.[1] وقتی این کلمه به باب افتعال برده شود، مصدر آن «اجتباء» می‌شود، و به ‌معنای جمع کردن با انتخاب و برگزیدن است.[2] برخی نیز گفته‌اند وقتی «جبی» به باب افتعال برده می‌شود دلالت بر دقت و امتیاز خاص می‌کند.[3] «مجتبی» نیز اسم مفعول از باب افتعال و به معنای «برگزیده شده» است.
به عبارت بهتر؛ واژگان «اجتباء» و «مجتبی» در متون اسلامی؛ برگزیده شدن بنده‌ای از ناحیه خداوند بوده و به‌معنای اختصاص دادن او به فیض‌های خاص الهی است که نتیجه آن حاصل شدن انواع نعمت‌ها برای او است و این موهبت تنها برای فرستادگان خاصی از جانب حضرت حق اختصاص یافته است. برخی از موهبت‌هایی که بر اساس نص صریح قرآن به افراد مجتبی(برگزیده) داده شده است عبارت‌اند از: علم به تأویل احادیث،[4] علم به غیب،[5] هدایت،[6] نفی حرج[7] و صلاح.[8]
شخصی که مُجْتَبی است، خداوند او را برای کارهای بزرگی؛ مانند رسالت و امامت و ولایت برمی‌گزیند.
بر اساس روایاتی، لقب «مجتبی» برای رسول خدا(ص)[9] و امام حسن(ع)[10] به کار رفته است، اما این لقب درباره امام حسن شهرت یافته است. به دیگر سخن؛ لقب «مجتبی» برای همه ائمه اطهار(ع) صحیح و شایسته است؛ چون همه آن بزرگواران برگزیدگان الهی و مقربان درگاه او هستند. آن‌چنان که در زیارت جامعه می‌خوانیم: «اصْطَفَاکُمْ بِعِلْمِهِ وَ ارْتَضَاکُمْ لِغَیْبِهِ وَ اخْتَارَکُمْ لِسِرِّهِ وَ اجْتَبَاکُمْ بِقُدْرَتِه».[11]‏

[1]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج ‏11، ص 146، بیروت، دار احیاء التراث العربی‏، چاپ اول؛ راغب اصفهانى، حسین بن محمد،  مفردات الفاظ قرآن‏، ص 186، بیروت، دار القلم‏، چاپ اول، 1412ق.‏

[2].  مفردات ألفاظ القرآن‏، ص 186؛ واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی، ج ‏19، ص 267، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.‌

[3]. مصطفوى، حسن‏، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج ‏2، ص 53، بیروت، قاهره، لندن‏، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی،‏ چاپ سوم.

[4]. «وَ کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیث‏»؛ یوسف، 6.

[5]. «وَ ما کانَ اللهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللهَ یَجْتَبی‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ»؛ آل عمران، 179.

[6]. «وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآیَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَیْتَها»؛ اعراف، 203.

[7]. «وَ جاهِدُوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»؛ حج، 78.

[8]. «فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحین»؛ قلم، 50.‏

[9]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج ‏16،ص 130، تهران، اسلامیه، چاپ دوم‏، 1363ش؛ زرندی حنفی، جمال الدین محمد بن یوسف‏، نظم درر السمطین فی فضائل المصطفى و المرتضى و البتول و السبطین(علیهم السلام)، ص 27، ‏بیروت، دار إحیاء التراث العربى‏، چاپ اوّل‏،  1425ق.

[10]. طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص 81، بیروت، دار القار، چاپ اول، 1422ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 4، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.

[11]. شیخ صدوق، محمد بن على‏، من لا یحضره الفقیه، محقق، غفاری، علی اکبر، ج ‏2، ص 611، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.

 

 نظر دهید »

امام حسن مجتبی (ع)

09 آذر 1395 توسط شمیم یاس

امام حسن مجتبی(ع) که بود؟ و چه فضائل و مناقبی داشت؟

پرسش

امام حسن(ع) در چه سالی متولد شد؟ و در چه سالی صلح نامه بین آن‌حضرت و معاویه امضا شد؟ کدام‌یک از همسرانش با نیرنگ معاویه، آن‌حضرت را مسموم کرد؟ مدت زمان خلافت آن‌حضرت چند سال بود؟ و مشهورترین صفات آن‌حضرت چیست؟

پاسخ اجمالی

امام حسن فرزند علی بن ابی‌طالب(ع) در شب نیمه ماه مبارک رمضان، سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود. در سن 37 سالگی با وی برای خلافت و جانشینی امام علی(ع) بیعت شد. مدت امامت حضرتش شش ماه و سه روز به طول انجامید. پس از آن تحت شرایط و عوامل خاص در سال 41 هـ.ق با معاویه صلح کرد و به مدینه مراجعت نمود و مدت ده سال در مدینه زندگی کرد، سرانجام با دسیسه و نیزنگ معاویه به دست همسرش (جعده دختر اشعث کندی) به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار قبر مادربزرگش فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد.
به اعتراف دوست و دشمن، در فضایل و کمالات اخلاقی انسانی کامل بود: قرابت و نزدیکی آن‌حضرت به رسول الله(ص)، علاقه و محبت پیامبر نسبت به وی، دارا بودن بیشترین شباهت به رسول الله، یکی از مصادیق آیه تطهیر، حضور با پیامبر در جریان مباهله، تواضع و سخاوت فراوان، عبادت زیاد، به اتفاق برادرش (امام حسین) سرور جوانان بهشت بودن، برخی از بارزترین خصائص و ویژگی‌های اخلاقی و کمالات آن‌حضرت است.

پاسخ تفصیلی

امام حسن، فرزند علی بن ابی‌طالب(ع)، سرور جوانان بهشت است.[1]
بنا به روایت مشهور بین شیعه[2] و اهل سنت،[3] امام حسن(ع) در شب نیمه ماه مبارک رمضان، سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود. البته نقل‌های ضعیفی هم وجود دارد که یکی از آنها زمان ولادت آن‌حضرت را ماه شعبان ذکر می‌کند.[4] شاید این تاریخ با تاریخ ولادت امام حسین اشتباه شده باشد.
کنیه‌اش ابو محمد است.[5] برخی گفته‌اند: این کنیه را پیامبر اکرم(ص) به امام حسن(ع) داد.[6] در هفتمین روز ولادتش حضرت فاطمه(س) قنداقه امام حسن را – در پارچه‌ای از حریر بهشتی که جبرئیل برای پیامبر آورده بود – خدمت پدر آورد و پیامبر(ص) نام حسن را بر وی نهاد.[7]
لقب‌های آن‌حضرت عبارتند از: سیّد، زکی، مجتبی و تقی.[8]
هنگام ارتحال ملکوتی پیامبر(ص)، امام حسن(ع) هفت سال و چند ماه، یا هشت سال داشت. زمانی که امامت بعد از علی(ع) به ایشان رسید، 37 ساله بود.[9]
شیخ مفید در کتاب ارشاد می‌گوید: «زمان بیعت (امامت) امام مجتبی روز جمعه 21 رمضان سال چهل هجری بود».[10]
مدت امامت آن‌حضرت شش ماه و سه روز به طول انجامید و در سال 41 هـ.ق بین او و معاویه صلح‌نامه امضا شد.[11] پس از اجرای صلح، امام حسن(ع) به مدینه مراجعت نمود و مدت ده سال آخر عمر شریفش را در آن‌جا ساکن بود.[12]
درباره تاریخ شهادت امام حسن مجتبی(ع) در منابع اسلامی اختلاف نظر دیده می‌شود؛ پنجم ربیع الاول،[13] و 28 صفر سال پنجاه هجری[14] که مشهور همان قول دوم است.
امام حسن(ع) به دست همسرش جعده (دختر اشعث کندی) از طریق سم به شهادت رسید.[15] این حادثه با دسیسه و نیرنگ معاویه و وعده ازدواج با پسرش یزید بن معاویه صورت پذیرفت. سرانجام امام(ع) با نوشیدن زهر به دست همسرش به دیدار حق شتافت و امام حسین(ع) پس از مراسم غسل و کفن، برادرش را در کنار مقبره مادر بزرگشان فاطمه بنت اسد در قبرستان بقیع به خاک سپرد.[16]
فضائل و مناقب امام حسن(ع)
تاریخ نویسان درباره امام حسن مجتبی(ع) فضایل و مناقبی را ذکر کرده‌اند که برخی از آنها چنین است:
1. نام‌گذاری امام حسن از سوی خداوند
جابر بن عبدالله می‌گوید: هنگامی که حضرت زهرا امام حسن(ع) را به دنیا آورد، به امام علی(ع) گفت: «برایش نام انتخاب کن». علی(ع) فرمود: «من در نام‌گذاری این فرزند بر پیامبر خدا پیش نمی‌گیرم». قنداقه امام حسن را خدمت رسول الله(ص) آوردند و گفتند: یا رسول الله! برایش نام انتخاب کن. پیامبر فرمود: «در این نام‌گذاری بر خدای متعال سبقت نمی‌گیرم». پس خدای متعال به جبرئیل وحی فرستاد که محمد(ص) صاحب فرزند شد، به جانب وی برو، تبریک بگو، و به او بگو که علی نسبت به تو مثل هارون نسبت به موسی است، پس نام فرزند هارون را بر وی بگذار. جبرئیل بر پیامبر(ص) فرود آمد، تولد فرزند را از جانب خداوند بر وی تبریک گفت و گفت: خدای متعال فرمود: «نام مولود فاطمه را به اسم پسر هارون نام‌گذاری کن». پیامبر فرمود: «نام پسر هارون چیست؟» جبرئیل گفت: شبر. پیامبر(ص) فرمود: «زبان ما عربی است!» پس جبرئیل در جواب گفت: «او را حسن نام بگذار» و پیامبر نام حسن را برایش برگزید.[17]
2. امام حسن؛ سرور جوانان بهشت
جابر از پیامبر خدا(ص) نقل می‌کند: «هر کس خواست سرور جوانان بهشت را ببیند، پس به چهره حسن بن علی نگاه کند».[18]
3. هیبت و ابهت امام حسن، هیبت رسول خدا
ابن علی رافعی از پدرش، از جده‌اش زینب دختر ابی رافع، نقل می‌کند: حضرت فاطمه با دو پسرش حسن و حسین(ع) خدمت رسول خدا(ص) رسید … و فرمود: «این دو پسرانت هستند، پس چیزی به ارث و یادگار آن دو را بیاموز»، پیامبر(ص) چنین درباره آنها فرمود: «حسن، هیبت و ابهت مرا دارد. اما حسین دارای جود و بخشش و شجاعت من است». مؤیّد این روایت، روایتی است که محمد بن اسحاق نقل کرده است؛ کسی در شرافت بعد از رسول خدا(ص) به حسن بن علی نرسیده است. وی می‌گوید من در مسیر مکه خود شاهد بودم که امام حسن از مَرکبش پایین آمد و پیاده می‌رفت از همراهانش کسی نماند، مگر این‌که او نیز از مرکبش پیاده شد، حتی سعد بن ابی وقاص هم پیاده شد و در کنار حضرت راه می‌رفت.[19]
4. امام مجتبی؛ شبیه‌ترین مردم به رسول خدا
از انس بن مالک نقل شده است: کسی در شباهت به رسول الله مانند حسن بن علی نبود.[20]
5. شدیدترین ابراز محبت‌های رسول خدا نسبت به امام مجتبی
اسامة بن زید گوید: شبى از شب‌ها به خاطر حاجتى، در خانه رسول خدا(ص) را کوبیدم، آن‌حضرت از خانه بیرون آمد، نیازم را گفتم و پیامبر حاجتم را برآورده ساخت؛ در آن حال حضرتش را دیدم چیزى بر خود پیچیده بود که نام آن‌را نمی‌دانستم! گفتم: یا رسول الله! این لباس چه نام دارد؟ رسول خدا(ص) لباس خود را باز کرد، دیدم حسن و حسین را در بغل داشت، سپس فرمود: «این دو فرزند، فرزند من و فرزند دخترم می‌باشند! خدایا! من آنها را دوست می‌دارم و تو دوست بدار هرکسی که آنها را دوست داشته باشد».[21]
در روایتی دیگر از بَراء بن عازب آمده است؛ من دیدم که حسن بر دوش رسول الله بود، در حالی که می‌فرمود: «خدایا! من او (حسن) را دوست می‌دارم، تو نیز او را دوست بدار».[22]
6. زهد و عبادت امام حسن
امام حسن مجتبی(ع)؛ عابدترین، زاهدترین و با فضیلت‌ترین مردم زمانش بود و زمانی که عازم حج می‌شد، با پای پیاده می‌رفت و گاهی هم پا برهنه. امام حسن زمانی که یاد مرگ می کرد می‌گریست و هنگامی که به یاد قبر و قیامت می‌افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می‌شد.[23]
7. بذل و بخشش در راه خدا
امام مجتبی(ع) اهل جود و بخشش بود و در میان مردم به این خصلت معروف بود. روایات فراوان در این‌باره آمده است؛ علامه مجلسی صاحب کتاب «بحار الانوار» از «حلیة الاولیاء» نقل می‌کند: «امام حسن(ع) دو بار تمام زندگی‌اش را در راه خدا بین مستمندان تقسیم کرد».[24]
8. تواضع و محبت نسبت به فقرا
ابن شهر آشوب از کتاب «الفنون» از احمد مؤدّب و کتاب «نزهة الابصار» از ابن مهدی نقل می‌کند: امام حسن(ع) در حال گذر از جایی بود، دید عده‌ای از فقرا بر زمین نشسته‌اند و مقداری نانِ خشکِ خورد شده در سفره آنها است و مشغول خوردن هستند، از حضرت دعوت کردند از آن نان خشک میل کند، حضرت از مرکب پیاده شد در کنارشان نشست و از آن نان میل کرد، به برکت وجود امام نان آن‌قدر زیاد شد که همه از آن خوردند و سیر شدند، پس از غذا امام مجتبی(ع) از آنها دعوت کرد و در منزل خود از آنان پذیرایی نمود.[25]
مشابه این‌گونه روایات و ده‌ها آیه قرآن که درباره فضایل و مناقب اهل بیت و امام مجتبی وارد شده، فراون است[26] و به همین مقدار درباره آن‌حضرت اکتفا می‌کنیم. درباره فضیلت و شخصیت امام حسن(ع) همین مقدار بس که آن‌حضرت از اهل بیت(ع) است، کسانی که خداوند پلیدی را از آنان دور کرده و آنان را پاک و مطهر گردانید،[27] و از کسانی است که رسول خدا(ص) به اتفاق آنان با نصارای نجران مباهله کرد.

[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن‏، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 39، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1365ش.

[2]. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 5، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 402، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1417ق؛ آل یاسین‏، شیخ راضى، صلح الحسن(ع)، ص 25، بیروت، اعلمى‏، چاپ اوّل‏، 1412ق.

[3]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ‏2، ص 60، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ‏10، ص 226، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق؛ سبط بن جوزی‏، تذکرة الخواص من الأمة فی ذکر خصائص الأئمة، ص 176، قم، منشورات الشریف الرضی‏، چاپ اول، 1418ق.

[4]. ابن حجر عسقلانی این قول را چنین نقل کرده است: «و قیل فی شعبان منها»؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ‏2، ص 60.

[5]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 5.

[6]. امین عاملی‏، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 1، ص 567، بیروت، دار التعارف‏، 1403ق.

[7]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 5.

[8]. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏4، ص 29، قم، انتشارات علامه، چاپ اول، 1379ق.

[9]. إعلام الورى بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 402.

[10]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏2، ص 9.

[11]. إعلام الورى بأعلام الهدی، ج ‏1، ص 402.

[12]. همان، ص 403.

[13]. الطبقات الکبرى، ج ‏10، ص 354؛ شبراوى‏، جمال الدین، الإتحاف بحب الأشراف‏، ص 115، قم، دار الکتاب‏، چاپ اوّل‏، 1423ق.

[14]. طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص 82، بیروت، دار القاری، چاپ اول، 1422ق؛ طبری آملی صغیر، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 159، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق؛ محدث اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج ‏1، ص 486، قم، منشورات الرضی، چاپ اول، 1421ق؛ أعیان الشیعة، ج ‏1، ص 576.

[15]. ر.ک: «امام حسن(ع) و جعده»، سؤال 4733.

[16]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ‏1، ص 414.

[17]. همان، ص 411.

[18]. همان.

[19]. همان، ص 412.

[20]. مجلسى، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 43، ص 338، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، 1403ق‏.

[21]. مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏3، ص 382؛ ترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، ج 5، ص 656 – 657، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفى البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395ق.

[22]. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، ج 4، ص 1883، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، بی‌تا.

[23]. شیخ صدوق، محمد بن على‏، الأمالی، ص 178، تهران، کتابچى‏، چاپ ششم‏، 1376ش‏.

[24]. بحارالأنوار، ج 43، ص 339.

[25]. مناقب آل أبی‌طالب(ع)‏، ج 4، ص 23.

[26]. دراین‌باره به این کتاب مراجعه کنید: فیروزآبادى‏، سید مرتضى، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، تهران‏، اسلامیة، چاپ دوم‏، 1392ق‏.

[27]. احزاب، 33؛ و نیز ر.ک: «آیه تطهیر»، سؤال 1504.

 

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 38 : تربیت کودک و نوجوان

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس

 

مسئولين تربيتي کودکان چه کسانی هستند ؟ :

1-خانواده:

امام سجاد (ع)ميفرمايند:حق فرزندانت اين است که آنان خداشناسي بياموزي،کمک کني تا اطاعت خدا کنند،بداني که در احسان به فرزندان تاديب انان پاداش نيکوداري و در بد رفتاري با آنان مجازات خواهي شد.[1]

امام صادق (ع)فرمودند:

فرزند سه حق بر پدر مادردارد ،مادر خوب انتخاب کردن ،نام خوب نهادن ،جديت در تربيت و تأديب او.[2]

رسول خدا فرموندند : فرزندانتان را برسه خصلت تربيت کنيد : محبت پيامبر،محبت اهل بيت و قرائت قرآن.[3]

پس براي اصلاح جامعه ابتدا بايد از خانواده و از کودک آغاز کرد و البته والدين خودرا ابتدا بايد تربيت کنندتا با گفتار و اعمال خوب و نيکو ي خود تربيت سالمي را به کودکان منتقل کنند.

2-مدرسه:

کودک از 6سالگي تا 18سالگي ،يعني12 سال در مدرسه رفت و امد دارد .اگر در دبستان و دبيرستان مدير و معاون و معلمين ورزيده و پاک باشند و منضبط بوده و منظم شاگردان را با اداب و تعليم و تربيت نيک پرورش دهند بتدريج شخصيت کودک به خوبي ها شکل ميگيرد.

اگرمربيان مدارس کار آزموده باشند کودک و نوجوان را تربيت رواني و اخلاقي ميکنند و انان را از وقوع انحرافات و فساد ها اگاه ميکنند .

امام باقر (ع)فرمودند:هرکس راه خيري را به ديگري تعليم کند به مقدار اجر عامل به او نيز پاداش ميدهند ،بدون اينکه ا اجر عمل کننده کم شود و هرکس گمراهي را به ديگري تعليم دهد به مقدار کيفر عامل به او نيز کيفر دهند.[4]

3-مراکز فرهنگي :

از انجا که تربيت فني است بسيار ظريف و حساس ، هنرمندان ، مجريان، وگويندگان و بازيگران و همه دست اندرکاران بايد بدانند که ميليون ها انسان در سنين مختلف و با افکار متفاوت سخنان و حرکات انان را شنيده و آنان را مي بينند و درس ميگيرند.

پس بايد فيلم نامه نويسان و بازيگران طوري عمل کنند و سخن گويند که بد اموزي نداشته باشد.

4-دانشمندان و مبلغين دين:

مسئوبيت علماي دين در زمينه تعليم و تربيت از ديگران بسيار سنگين تر است آنان اگر بخواهند جانشين پيامبر باشندابتدا بايد خودرا تعليم و تزکيه نفس کنند آنان از بيت المال و خمس و زکات ارتزاق ميکنند ،پس بايد در پرورش نفوس انسانها به بهترين وجه تلاش کنند،با نوشتن و گفتن و عمل کردن و اگر چنين نکنند در پيشگاه خدا مسئولند.

5-نويسندگان:

نويسندگان چه با نشر مطبوعات يا کتب يا برنامه هاي ارسالي توسط تلگرام و واتس اپ و موبايل و سايت و غيره خدمات مفيد زيادي ميتوانند انجام دهند.

نويسندگان بايد خيلي دقت کنند تا هر مطلبي که مي نويسند تاثيز مثبت و خلاق و تکاملي در خواننده يا شنونده داشته باشد و اورا به سوي کمال سوق دهد.

نوشته ها بايد مستند از کتاب با ماخذ و مصدر کامل همراه باشد و از بد آموزي ها جدا به به دور باشد.

در اين صورت هر نوشته اش باقيات صالحات برايش خواهد ماند و مأجوراست.

مکارم الاخلاق ص484[1]

تحفه العقول:ص337[2]

کنز العمال حدیث ،409 45[3]

بحار،ج2،ص19[4]

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 37 : پرهيز از بد گماني وسوء ظن

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس


پرهيز از بد گماني وسوء ظن

 

بدگماني يک بيماري فکري است که سلامتي جسم را هم تحت الشعاع قرار مي دهد و آرامش زندگي را بهم مي زند.

راه درمان سوء ظن:

ما در برابر رفتار ديگران يا همسر دو برداشت مي توانيم داشته باشيم:

براي مثال مردي شب دير به خانه برمي گردد، همسر او مي تواند آن را به عوامل متعددي نسبت دهد، مثلاً نگويد بي فکر است، من را دوست ندارد، بارفقايش در پي خوش گذراني است، مي داند من از تنهايي مي ترسم مي خواهد من را آزار دهد.اما روي ديگر سکّه آن است که با حسن ظن برخورد کند، مثلاً بگويد، شايد مشکلي برايش پيش آمده، يابخاطر گرفتاري زياد متوجه گذر زمان نشده، يا…خلاصه مثبت بيانديشيد.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:"براي گفتار و کرداري که از برادرت سر زده، عذر بجوي و اگر نيافتي عذري بتراش!”

آنچه منشأ آسيب به ما مي شود، سوء تفاهم و کينه اي است که از ديگري به دل مي گيريم يا غصه مي خوريم، و اين کينه و غصه دل ما را چرکين مي کند.

شرط اول رها شدن از سوء ظن، فرار و دور ريختن کينه است.

نقل است که شيخ انصاري هيچ گاه عصباني نمي شد.روزي يکي از شاگردان وي تصميم مي گيرد هرطور شده شيخ را عصباني کند. شيخ انصاري هرشب جمعه از نجف به کربلا مي رفت، اين طلبه از شيخ مي خواهد که در سفر به همراهش برود.هردو سوار به کجاوه به راه مي افتند، همينطور که شتر در مسير سنگلاخ حرکت مي کرد، ناگهان طلبه از کجاوه بيرون مي جهد و شيخ هم به زمين مي خورد.اما شيخ انصاري با آرامش برمي خيزد و لباسش را تکان داده و سوار مي شود و با طلبه راه را ادامه مي دهد.پس از طي مسيري باز طلبه خود را به بيرون مي اندازد وشيخ را هم با خود مي برد.

دوباره شيخ لباسش را مي تکاند و سوار بر کجاوه مي شوند.براي بار سوم و چهارم طلبه همين کار را تکرار کرده و شيخ را از روي کجاوه بيرون مي اندازد، اما شيخ انصاري با حلم زياد سوار مي شود.

بالاخره طلبه به شيخ انصاري مي گوييد چرا چيزي به من نمي گويي ؟شيخ مي پرسد که چرا به شما چيزي بايد بگويم؟ طلبه مي گويد من اينهمه شمارا به زمين انداختم. شيخ با تعجّب مي پرسد مگر تو اينکار را از عمد کردي؟ اما من هر بار که از کجاوه مي افتادم نزد خود دليلي مي آوردم، ابتدا تصور کردم اولين بار است که روي کجاوه مي نشيني ؟ بار دوم فکردم خوابت برده وهمين طور براي خود دليلي مي تراشيدم.نتيجه اينکه حسن ظن شيخ انصاري مانع از کينه و سوءظن خشم ايشان مي شد اما متأسفانه بيشتر انسان ها گمان بد مي برند.

چکار کنيم خوش گماني را تقويت کنيم؟

1-اعتقاد کامل داشتن به خدا و هستي و…وکسب صفات عاليه اخلاقي

امام علي عليه السلام مي فرمايند:"بخل و ترس و حرص، خوي هاي پراکنده اي هستند که ريشه در بد گماني به خدا دارند.

2-اعتماد به خير خواهي و حکمت عاليه خدا

اگر به خدا خوش بين باشيم وسختي وبلا ها را امتحان بدانيم، هرگز به سوءظن به خدا و مردم دچار نمي شويم. بهتر است هرکاري را با (بسم الله الرحمن الرحيم) آغاز کنيم تا مشکلاتمان کمتر شود.

خلاصه آنچه بر سرنوشت ما تأثير مي گذارد واکنش ما دربرابر حوادث ومحيط است.

پرهيز از بد گماني و سوء ظن:

بد گماني آن است که رويداد ها، کارها وگفتار هاي ديگران را بدون آگاهي درست و بدون دليل روشن با پندار ناروا و بد تفسير کنيم.

بد گماني بيشتر از باطن پليد و آلوده سرچشمه مي گيرد و فرد بد سرشت به نيت هيچ کسي گمان نيکو نمي برد.(آدم بد به هيچ کس گمان خوب نمي برد زيرا ديگران را جز به صفات خويش نمي بيند).[1].

[1] غُرر ودُرر (امام علی علیه السلام)

 1 نظر

نکته های آموزنده 36 : کودک و نوجوان

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس


برخي از حالات رواني بالغين

احساساتي شدن و زود رنجي:

نوجوان چه دختر و چه پسر پس از ترشح هورمونهاي خاص دوران بلوغ بشدت حساس مي شود و زود رنج. فوري مي خواهد جواب بدهد ، عکس العمل نشان دهد ، اما بدون هرگونه هدف و آينده نگري. دوره نوجواني دوره حاکميت احساسات بر روح و رفتار است . چون ناگهان از دوره کودکي به نوجواني و بلوغ وارد شده و ظرفيت روحي و رواني لازم را نيافته است.

والدين و مربيان بايد بسيار با سعه صدر و حوصله با او برخورد کنند و بسيار جاها حرفي نزنند و او را تحريک نکنند .اما اگر والدين بدون تعقل و حوصله بخواهند جبهه گيري کنند و برخوردهاي تند و بدون فکر انجام دهند زود رنجي نوجوان بخشي از رفتارش مي شود.

هرگز نوجوان را نفي يا تمسخر نکنيد ، در فرصت هاي مناسب حقايق را برايش توضيح دهيد.

درون گرايي و گوشه گيري:

يکي از خصوصيات نوجوان در خود فرو رفتن و فاصله گرفتن از ديگران است و دوست دارد گاهي تنها در افکار خود باشد. تغييرات سريع هورموني و رشد جسمي ، تخيلات ، آرزوها ، احساسات و عواطف او را تحت تأثير شديد قرار داده اند. شرايط سخت مدرسه و احيانأ برخوردهاي نادرست خواهر و برادر والدين و همسالان موجب التهاب و اضطراب روحي او مي شود.

تحولات دوران بلوغ باعث مي شوند که نوجوان گهگاه در گوشه اي نشسته و در تخيلات خود فرو رود و اين جاي نگراني نيست وطبيعي است.

اما اگر نوجواني را يافتيد که ساعات زيادي در گوشه اي خزيده و با خود خلوت کرده و حوصله هيچکس و هيچ کاري را ندارد و حتي با هم سالانش معاشرت ندارد ، درس نمي خواند و حتي به نظافت ظاهري نمي پردازد ، اين حالات غير طبيعي است . نبايد والدين زياد از نوجوان خرده بگيرند ، يا سرزنش کنند چون ممکن است فشار وارد کردن زياده از حد او را از خانه فراري دهد. او نوجوان درون گرا است و بايد با مشاوره صحيح از افراط يا تفريط به تعادل روح برسد. اما اگر ادامه يابد به افسردگي مي انجامد.

لجاجت و منفي گرايي نوجوان:

گاه نوجوان بدون هر علتي با عقايد ، رفتار و تصميم هاي والدينش مخالفت و لجاجت مي کند.

از جمله علل لجبازي و منفي گرايي نوجوانان ، امر و نهي کردن هاي مکرر والدين پيش از بلوغ و کنترل شديد آنهاست. نوجوان بالغ بطور ناخود آگاه سعي دارد خود را از زير فشار ها و کنترل هاي شديد والدين رها سازد.

گاه علت لجبازي بخاطر اثبات وجود و شخصيت است. در اثر ناديده گرفتن هاي مکرر از سوي والدينش به نوعي مي خواهد خود را مطرح کند.

راه حل اين است که والدين همان گونه که به جسم و غذا و درس و لباس و ماديات نوجوان توجه دارند ، به روح و احساس و عواطف او احترام گذاشته و رسيدگي کنند.

عواطف و احساسات نوجوان :

در دوران بلوغ عواطف و احساسات نوجوان بشدت حساس مي شوند. عواطف از مجموعه اي از احساسات در دنياي نفس و ذهن بطور هماهنگ عمل مي کنند و بصورت خشم يا شهوت يا خوشي يا ناراحتي يا … در چهره و گفتار و رفتارشان جلوه گر مي شود.

مثالي بزنيم :

همه ما با صفت حسادت آشنا هستيم . در بعضي ها در حرف هايشان يا اعمالشان حسادت را ديده ايم .فرض کنيد فردي راجع به موقعيت شغلي يا مالي يا مقامي يا پيشرفت علمي و… فرد ديگري حسادت مي ورزد ، يکسري حالات نفساني و احساسات مخفي درونش فعال مي شوند و هورمون هايي ترشح مي شود.و به طور ناخود آگاه از مجموعه آن ها واکنش حسادت در کلامش و عملش ظهور مي کند.

البته صفات ژنتيکي و اکتسابي و تربيتي از والدين يا محيط يا … نيز در نوجوان موثر است.

فرد حسود نسبت به برتري مالي فرد محسود ( حسد شده ) حساس مي شود.
جايگاه اجتماعي فرد موفق و احترامي که ديگران برايش قائلند و حسود آن را ندارد ، او را حساس مي کند.
فرد موفق را در جنبه هاي فردي و زيبايي ظاهري يا کلامي يا ثروت و امکانات يا علمي يا … برتر از خود مي بيند و همه اينها البته با وسوسه هاي نفساني دروني ( دل بيمار) و وساوس شيطاني هم کمک کرده و باعث مي شود حالت نفرت ، خشم ، ترس نسبت به محسود پيدا شود. البته اگر سرشت فرد بد باشد يا دوستان بد و يا تربيت و عقايد و اخلاق بد داشته باشد و در محيط بد باشد همه اينها در فعال شدن اين صفت رذيله دخالت دارد.

بالاخره عواطف فورأ در اعضا و اندام جسمي تظاهر مي يابند. و در مورد صفات مختلف خوب يا بد چهره شخص و بخصوص نوجوان گاه مضطرب ، وحشت زده ، با استرس و خشمگين و يا گاه خندان و شاد و يا شهواتش تحريک مي شود بخصوص اگر از راه چشم و گوش مناظر تحريک آميز در وجودش وارد شوند.

گاه غم و اندوه دارد ، گاه ترس و خجالت دارد و خلاصه همه اين حالات در چهره و در قلبش اثر مي گذارد . اگر نوجوان بهر دليلي احساسات و عواطفش تحريک شوند و عصباني شود ، اگر اراده اش قوي نباشد ، بي اختيار دست و پا و تن صدا ، حالات چهره ، طرز نگاه کردن نسبت به موضوعي که خشم او را بر انگيخته تغييراتي مي کند ، گاه سعي مي کند از موضوع خشم فاصله بگيرد و يا آرام باشد که اين وضعيت بسيار خوبست يعني کظم غيظ مي کند و خشم فرو مي خورد. اما بيشتر مردم مي خواهند انتقام يا مقابله به مثل کنند ، مثلأ فحش شنيده فحش مي دهد ، کسي او را زده ، او هم مي زند و خلاصه کار به جاهاي خطرناک مي رسد . اما پس از فروکش کردن آثار خشم هردو طرف پشيمان مي شوند و حس مي کنند در يک آن ديوانه شده اند و عقلشان را از دست داده اند.[1]

از اين نمونه ها درباره ترس و خشم و شهوت و صفات ديگر خواهيم داشت. اما بحث اينجاست که آيا انسان که خليفه الله بايد باشد در برابر اين عواطف بي اختيار دروني مي تواند از خود اختيار و اراده قوي داشته باشد و با تمرينات بر صفات سوء و پليد غلبه کند؟

البته که مي تواند ، البته با آگاهي يافتن و تمرينات و تلقين و دعا و توسل و توکل تا به سوي تکامل و کسب صفات الهي سير کند.

[1] از کتاب روانشناسی بلوغ – یوسف خسرو پور – ص 180

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 35 : پرهيز از مقايسه همسر با ديگران

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس


پرهيز از مقايسه همسر با ديگران

يکي ازخطراتي که زندگي همسران را تهديد مي کند مقايسه کردن همسر خود با برتري هاي ديگران است. به اين معنا که دوست دارد همسرش همانند آن زن يا مرد باشد.گاهي اين مقايسه را هم بر زبان جاري مي سازد وباعث کدورت مي شود.

هر انساني ويژگي هاي خاص خود را دارد،خوبي ها ويا کاستي هايي دارد.ما بايد همسران را همانگونه که هست بپذيريم واورا رشد دهيم.اگر خدايي نا کرده امتيازات زنان يا مردان ديگر را چماقي ساخته وبرسر همسرمان بزنيم خلاف انصاف ومروّت است.اگر اين مقايسه هاي منفي وناروا تشديد شود،آسيب هاي جدي بر روحيه همسر مي گذارد و اگر جبران نشود، بيم آن مي رود. که کانون خانواده را ويران کند.

چاره ي کار اين است که فرد خواهش هاي نفس امّاره را مهار کند و تقوا پيشه کند، و قناعت داشته باشد والّا هرگز نفس و خواهش هاي دل سير نمي شود و تنوّع مي خواهد،امّا چنانچه عفت ورزي پيشه کند،زندگي سعادتمند خانواده پايدار مي ماند. پس هم زن و هم شوهربايد نگاه هايشان را در مجامع مختلف کنترل کنند تا بعداً فريب چشم و نفس را نخورده با همسر خود مقايسه نکنند.اگر يکي ازهمسران همسر خود را با ديگري که امتيازاتي دارد مقايسه کند، نتيجه اين مقايسه ها خطرناک خواهد بود. اما چارۀ کار اين است که آب را از سرچشمه مهار کنيم، يعني بر چشم وگوش ودل و خود مهار بزنيم و تنها همه خوبي ها را در همسر خويش ببينيم وبه اوبينديشيم وقانع باشيم.

انواع مقايسه ها:

1-مقايسه تشويقي: همسران به خيال خودشان به انگيزه تشويق همسرشان کساني را که در کارهايي موفق ترند،الگو قرار مي دهند.

وبا بيان اينکه:"تو هم مي تواني مانند اوشوي،اي کاش توهم مثل او بودي…، غافل از اينکه با اين کار،نه تنها همسرشان تشويق نمي شود بلکه تحقير مي شود، و حسادت او را برمي انگيزاند، و دلسردي و حسرت و نفرت آن شخص را در دل همسر ايجادمي کند.

لذا اين گونه مقايسه در زندگي همسران خوشبخت بايد حذف شود.

2-مقايسه تنبيهي:

از کاربردهاي بد ابزار، تنبيه همسراست. و به همراه خود ملامت و سرزنش را هم دارد.

بفرموده اميرالمؤمنين عليه السلام:"افراط در ملامت،آتش لجاجت را بر مي افروزد.".[1].

بدترين حربه ملامت و سرزنش کردن طرف مقابل است که ريشه محبت و الفت را سرد کرده و مي خشکاند و شخصيت طرف را مي کوبد. پس براي رسيدن به خانواده خوشبخت وپايداراين روش هم کاملاً حذف شود.

3-مقايسه همچشمانه:

يعني چشم دوختن به خوبي ها و داشته هاي ديگران و ديده بستن برداشته ها و نعمت هاي خود.

از اوصاف ناپسند و ناشکرانه در برخي خانواده ها هست که براي تخريب زندگي کافي است.

بخصوص به زوج هاي جوان تأکيد مي کنيم که در زندگيتان هرگز جايي براي مقايسه باز نکنيد و هرگز همسرتان را،نه مقايسه تشويقي،نه تنبيهي،نه دشمنانه، ونه هم چشمانه ونه تفريحي ونه… نکنيد تا با آرامش وصفا زندگي کنيد.

خداوند متعال مي فرمايد:"و لاتمدنَ عينيک الي ما متعنّا به ازواجاً منهم زهرة الحيوة الدنيا لنفتنهم فيه و رزق ربّک خيرٌوأبقي” (طه 131)

ترجمه:و زنهار چشم مدروز به آنچه از زينت زندگي دنيا به گروهي از آنان داده ايم تا آنها رادرآن امتحان کنيم،وروزي پروردگار تو بهتر وپايدار تر است.

شيوه هاي الگويي حضرت زهرا در شوهرداري وخانه داري:

امام علي عليه السلام مي فرمايند:هروقت به خانه مي آمدم و به زهرا(عليها السلام)نگاه مي کردم تمام غم و غصه هايم برطرف مي شد.[2]

فاطمه عليها السلام هرگز بدون اجازه شويش اميرمؤمنان عليه السلام از خانه خارج نمي شدند ، هيچگاه او را غضبناک نکرد ند ، زيرا مي دانستند که خدا و رسولش فرموده اند:"هر زني که شوهرش را غضبناک کند خدا نماز و روزه اش را قبول نمي کند تا شوهرش از اوراضي شود.”

حضرت زهرا عليها السلام هرگز در خانه علي دروغ نگفتند و خيانت نکرد ند واز دستورات برحق شوهرش سرپيچي نکردند ..

زندگي حضرت زهرا سلام الله عليها از هر نظر براي تمام زنان دنيا که مي خواهند به کمال برسند والاترين الگوست ، از جمله در همراهي با دستورات قرآن و مل به آن ، حجاب کامل ، ساده زيستي ، اخلاص و ايثار ، همسرداري ، تربيت فرزند نمونه ، پرهيز از گناهان ، نيايش خدا و علم و …

يکي از يژگي هاي برتر صديقه طاهره عليه سلام در زمينه همسرداري است . ايشان بهترين يارو ياور براي شوهر در اطاعت از فرمان هاي الهي بودند.

هرگز از شوهرشان شکايت و شکوه نمي کردند و هميشه از ايشان به نيکي يادمي کردند. در کمبودهاي اقتصادي و مشکلات هرگز شوهرشان را سرزتنش نمي کردند و صبر مي نمودند.

حضرت زهرا سلام الله عليها غمگسار شوهر و همدرد ايشان در خوشي ها و سختي ها بودند.

صبر و حوصله در سختي و خوشي از صفات بارز ايشان بود . در تربيت اولاد سر آمد بودند و چهار فرزند شايسته و پاک واز هر نظر کامل تربيت نمودند . تنها براي همسرشان آرايش و زينت مي کردند . روح صميميت و محبت و مودت در خانه ايشان حرف اول را مي زد .

[1] بحار،ج 77 ، ص : 232)

[2] مناقب خوارزمی صفحه 256

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 34 : چگونه خانواده سالم و اسلامی داشته باشیم؟

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس


چگونه خانواده سالم و اسلامی داشته باشیم؟

خانواده قرآنی والهی خانواده ای است که یکی از صفات والدین و اولادآن داشتن عغت وحیا است که این صفت خاص انسان کامل است واورا از حیوانات متمایز وجدا میسازد.عفت یعنی حفظ نفس از شهوات ودوری از امور پست وگناه و هر آنچه هویت وآبروی انسان را به خطر اندازد.

عفت و حیا چند بعد دارد:

1-عفت در پوشش:یکی از مظاهر عفت ،رعایت پوشش کامل است به خصوص برای زنان در برابر بیگانگان.

در قرآن کریم در باره ی عفت وحجاب زنان در سوره ی نور واحزاب آمده است.(آیات حجاب در بحث حجاب و بی حجابی آمده است)

النته زن به عنوان همسرو در برابر شوهرش حیا را کنار میگذارد.و برعکس جذابیت های خود را نشان میدهد.

2-عفت در خود نمایی (تبرّج):

قرآن در سوره احزاب خود نمایی زنان را نهی کرده و می فرماید: خود نمایی در ملأ عام موجب فساد است و زنان را در تیررس افراد شهوت پرست قرار میدهد.

3-عفت در نگاه:در سوره ی نور قرآن هم به مردان وهم زنان توصیه میکند دیده ها فرو گیرند وبه مناظر تحریک آمیز نگاه نکنند که عاقبت سوئی برایشان دارد.

امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:"از تقوای شخص عفت وحیای او در نگاه وعفت شکم وشرمگاه اوست".[1]

4-حیا در راه رفتن:

قرآن در داستان موسی و شعیب از دختران شعیب بحث میکند و می فرماید:دختر شعیب با حیا راه می رفت. واین صفت وحرکت موجب مصونیت و پاکی زنان میشود.

حیا در اختلاط با نامحرمان:

قرآن در همان داستان موسی با دختران شعیب ،از زبان دختران می فرماید که آنان از اختلاط با مردم برای کشیدن آب از چاه پرهیز می کردند تا موجب فساد نشود،و پس از رفتن مردان آنان با کمک حضرت موسی علیه السلام از چاه آب کشیدند.این خصوصیت مربوط به زنان پاک و با تقواست .

عوامل تقویت عفت و حیا در همسر چیست؟

1-آراستگی :هم زن و هم شوهر باید برای همیشه برای یکدیگر آراسته و پاکیزه باشند،این عمل موجب تقویت حیا در همسر میشود.ائمه معصومین علیه السلام می فرمایند:آراستگی مرد و زن ازدواج کرده برای یکدیگر موجب پاکدامنی آنها میشود،اگر چنانچه مردی با لباس کارو ژولیده از سرکار بیاید و خود را تمیز وخوشبو وپاکیزه نکند به تدر یج زن او نسبت به شوهرش بی رغبت وکم عفت میشود.

2-غیرت :غیرت یعنی صفتی که شخص نمی خواهد غیر از او در زنگی خصوصی و خانوادگی اش دخالت و مشارکت داشته باشد.

این صفت در بسیاری از حیوانت نیست بخصوص درخوک این صفت انسانی نیست ،امّا در خروس موجود است.فرد غیور ار آنجا که شأن و آبروی خود را نگه میدارد تلاش میکند در امور خصوصی خودش کسی را مشارکت ندهد و عفت می ورزد.

غیرت از صفات الهی است.

غیرت که بیشتر برای مرد است زمینه ساز حفاطت وحراست از پاکدامنی زن وهمسر است و اورا از آلودگی ها مصون میدارد.

البته غیرت بی مورد و زیاده روی درست نیست.

یعنی مرد نباید آنقدر سخت گیری کند که زنش هیچ جا نرود و زندانی شود،نتیجه این عمل برعکس میشود.

تحکیم بنیان خانواده با خلق نیکو:

1-شرافت خانوادگی عامل اصلی خلق نیکو :

از جمله عوامل تحکیم اساس خانواده وپیشگیری از انحراف و خلافکاری وناهنجاری ،پاکی باطنی و شرافت خانوادگی است ، که آثار آن را در فرزندان و رفتار والدین مشاهده کرد.

خداوند میفرماید: “در سرزمین پاک و پاکیزه گیاهش به فرمان پروردگار می روید؛ امّا سرزمین بد سرشت وشوره زار جزء گیاه هرز و بی ارزش از آن نمی روید ” [2]

این مثال درباره خانواده پاک سرشت و با شرافت و اخلاقی هم صادق است ونیز عکس آن قابل مقایسه می باشد.

انسانها و خانواده های شریف، دارای رأفت و آرامش خاص هستن، بر خلاف انسان های خبیس ، تند خو و یا بی مسئولیت.

کسی که شرافت خانوادگی و اصالت دارد ،قلبی آرام واخلاقی نرم و گرم دارد و به دیگران احترام میگذارد.

چنانچه انسان درونش پاک باشد در برابر دیگران پر جاذبه است و کمترین تنش را ایجاد میکند .البته دقت کنید،گاهی در کوتاه مدت برخی تظاهر به خوشرویی ومحبت میکنند،باید آنان را با امتحان هایی ودر دراز مدت آزموده در هنگام نیاز و خطر و سفر و مصاحبت و غیره ارزیابی کرد.

2- اهمیت ازدواج با افراد مؤمن و خوش خلق :

البته خوش اخلاقی فقط در ظاهر متبسّم وخوشرویی ظاهری نیست ،بلکه در امانت دار یو راستگویی و صداقت،در معاملات خوب ودر وفای به عهد و پیمان و در تمام گفتار و کردار باید رنگ خدایی در آنها باشد.

رسول خدا صلی الله علیه وآله در مورد همسر مناسب فرموده اند :"هرگاه هرکسی به خواستگاری آمد که اخلاق زیبا و دین پاک داشته باشد، شرایط ازدواج را برایش مهیا سازید ،اگر چنین نکنید فتنه وفساد بزرگ رخ میدهد"[3]

آثار مثبت حسن خلق در تحکیم خانواده و سازگاری همسران :

الف:تقویت محبت :

اخلاق زیبا و برخورد مثبت با خوشرویی و سعه صدر موجب تحکیم محبت و مودّت میشود،مودّت همان اطهار عمل محبت بین افراد خانواده است مثل اینکه شوهر به همسرش اطهار کند که :"همسرم من تورا دوست دارم"این کلام موجب تقویت روابط همسران می شود.

ب:افزایش روزی ورزق :

امیرالمؤنین علیه السلام،گنج های روزی را در اخلاق نیکو دانسته اند و ائمه علیهم السلام فرمودند که حسن خلق عامل افزایش رزق و روزی ما در معنویت است.

ج: گوارا شدن زندگی :

امام صادق علیه السلام فرمودند :"هیچ شیوه زندگانی گواراتر از زندگی آمیخته با حسن خلق نیست."[4]

چه کنیم تا اخلاقمان در همه جهات نیکو شود؟

1-خوب گوش دادن به همسر یا دوست:

بیشتر اوقات دوست یا همسر دوست دارد درد و دل خود را به دوستش یا همسرش بگوید،ما باید هنرگوش دادن و ساکت بودن را داشته باشیم تا به خوبی درد هایش را بشنویم و او را درک کنیم ،اگر ناراحت است همدل و همدردی خود را ابراز کنیم، واگر خوب هنر گوش دادن را یاد بگیریم و با صبر و حوصله مشکلات مردم را بشنویم ، به خوبی متوانیم خود یا با کمک دیگران به او کمک کنیم.

با لبخند مناسب ،تماس چشمی (اگر محرم است ) ،وابراز همدردی با چهره و با کلام و حرکات بدنی مناسب در جهت تأیید او وتوجه کردن به سخنان همسر یا دوست میتوان نشان داد که خوب به حرف هایش توجه داریم و درکش میکنیم .امّا توجه داشته باشیم که از او خرده نگیریم ،مچ نگیریم ،سرزنش و مسخره نکنیم.

2- تفافل یا نادیده انگاری:

تفافل آن است که آدمی چیزی را زا کسی بداند ؛امّا با عمل خود را غافل نشان دهد و این یکی از مهارت های خوش خلقی با همسر یا دوست است،یعنی عیبش را نادیده میگیریم،و گویی که هیچ نمی دانیم. لذا هرگز عیبش را به رخ او نمیکشیم.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید::کسی که تغافل نکند و چشم خود را از عیوب مردم نبندد ،زندگی تلخی خواهد داشت."[5]

ج-آشتی کردن :

پیشدستی در آشتی کردن پس از اختلاف یا تفرقه یا کدورت روابط در خانواده بسیار مهم و موجب سازگاری همسران است.آشتی کردن باعث میشود که دیوارهای بی اعتمادی میان اعضای خانواه فرو بریزد و اعتماد سازی و خوش گمانی رواج یابد وآشتی کردن منشأ خوش خلقی و مکارم اخلاق انسان است.

پس میان افراد خانواده و حتی فامیل نباید بیش از چند روز قهر وهجران باشد .الّا قطع حم به حساب می آید و هم در قرآن وهم در روایات معصومین علیهم السلام نکوهش شده و لعنت خدا را به دنبال دارد .

د:سخاوت:

به خصوص شوهر باید بسیار سخی باشد و بذل و بخشش نسبت به خانمش داشته باشد تا عوامل تند خویی و بد اخلاقی و بی اعتمادی ریشه کن شود و با اعطای هدایا کدورت را رفع کند محبت و موّدت جایگزین شود.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:"خوش خلقی در سه چیز است :دئری از حرام (و گناه و ظلم و…)،کسب حلال ،توسعه اقتصادی بر خانواده"[6]

این هم از عناصر مکارم اخلاق و اخلاق زیبای کاربردی است.

ه- شوخ طبعی :

همه ما به یکدیگر نیازمندیم . در هنگام تنش ها و چالش ها برای کاهش فشارهای

روحی و عصبی خوبست در شرایط مساعد شاد و سرحال و شوخ طبع باشیم،یعنی غم هایمان رل آشکار نسازیم و سعه صدر داشته باشیم کظم غیظ یا فروخوردن خشم داشته باشیم ودر مقابل خوش خلقی مان را با شئخ طبعی البته بدون طعنه و سر زنش و تمسخر و غیره اجرا کنیم تا فشار و تنش ها به صفر نزدیک شوند.

ز-ایفای نقش طرف مقابل :

یعنی یکی از همسران سعی کند درد ها ومشکلات طرف مقابل را درک کند و از زبان او سخن بگوید و همدردی کند .در روایات اسلامی هم فراوان از سوی معصومین علیهم السلام مطرح شده است که :آنچه را برای خود دوست میدار ی،برای دیگران هم بپسند ،و آنچه را برای خود نمیپسندی، برای دیگران هم مپسند:همان گونه که دوست نداری به تو ستم شود تو هم به دیگران ستم نکن و نیز نیکی کن به همه همان طور که دوست داری به تو نیکی کنند.

این قانون اگر در تمام زندگی در منزل و جامعه با دیگران رعایت شود هیچکس به دیگری طلم نخواهد کرد.

ح-تقویت مثبت:

قدر دانی از طرف مقابل به اشکال مختلف لفظی یا عملی روابط همسران را تقویت میکند.البته برای تقویت روابط خانوادگی باید قدردانی خالص باشد بدون ریشخند یا مصنوعی .وهرگاه همسر ما عصبانی نیست و ملایم بحث میکند اورا تشویق ،تقدیر و تقویت کنیم.تقویت و تشویق همسر باید تنوع هم داشته باشد تا تأثیر مثبت و پویا داشته باشد.

رفق و مدارا :

از جمله ویژگی های سازنده برای ساز گاری همسران و اعضای خانواده سالم مدارا کردن با دیگران است.رفق و مدارا یعنی نرم برخورد کردن با دیگران و از خشونت و تندی و درشتی دوری کردن .پس اخلاق زیبا از این منظر همرا است با نرمش در برخورد با دیگران،تحمّل آرای دیگران و عقاید و اخلاق آنان ،ونیز همدلی و همدمی و نیز همدردی و همراهی کردن با دیگران دلهای آنان جذب ما شود و بتوان در دلهایشان نفوذ کرد و برخورد های مثبت وسازنده نیکی هارا به آنان آموخت.

پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمودند:"خدایم مرا به مدارای با مردم فرمان داده ،همان گونه که به ادای واجبات دستور داده است.[7]

اصل مدارا از مهم ترین اصول مدیریت در منزل و جامعه در تربیت مردم است.امیرالمؤمنین علیه السلام فر موده اند:"در تمام حالات با همسرتان مدارا کنید.

از پیامدهای مدارا و نتایج آن چند مسئله حاصل میشود:

1-خیرو برکت در زندگی ،رفق و مدارا در هر کار یباشد زینت آن کار است.

2-خوشبختی می آورد.

3-امنیت،هرکس با مردم مدارا کند،از مگر آنان در امان می ماند و امنیت می یابد.

4-محبت و کینه زدایی :"امیرامؤمنین علی علیه السلام می فرماید :چیزی به اندازه ی سخاوت ،مدارا و خوش اخلاقی محبت به معبود نمی آورد."[8]

پرهیز از لجاجت راهی برای دوام سازگاری همسران و خانواده:

لجاجت چیست ؟یعنی تکرار عمل و گفتار ی است که مطابق میل طرف مقابل نباشد،و با میل و خواست او مخالفت باشد و مجب انزجار و نفرت شنونده شود .

لجاجت یعنی پس از آشکار شدن حق،باز هم بر سخن باطل یا عمل نادرست پا فشاری کند و از پذیرش حق سر باز زند.

از کدام صفات زشت برای داشتن خانواده سالم پرهیز کنیم ؟

عوامل لجاجت چیست ؟

الف:جهالت: نادانی و ناآگاهی فرد موجب میشود که بدون در نظر گرفتن پیامد های آن ،بل همسر یا دوست لجلازی کند و در حقیقت تلاش میکند آتش خشم خود را فرو بنشاند ،در حالی که سرانجامش پشیمانی و اختلاف هاست.

ب:زیاده روی در سرزنش دوست یا همسر :

گاهی یکی از همسران یا دوستان تلاش میکند صفت زشتی را به همسرش بگوید واو را نهی کند.امّا باید بداند که ابتدا باید در شرایط مناسب روحی وفکری همسر همچون آینه و با لطافت ابتدا خوبی های همسر یا دوسترا بشمارد و بعد یک عیب یا مشکلی که او دارد را بدون سرزنش و تنها با همسربدون اولاد و افراد دیگر آن را مطرح کرده امّا زیاده روی و افراط نکند چون آتش لجاجت طرف مقابل را شعله ور میسازد.

پرهیز از حسادت و چشم وهم چشمی :

از صفات زشت و مزموم حسادت است که حسد کننده تلاش میکند که صاحب نعمت نعمتش زوال یابد و ضرر کند!

البته اگر در مقابل حسد ،بحث غبطه است،غبطه صفت خوبی است وآن به این معنا است که شخص نمی خواهد نعمتی از کسی زایل شود بلکه آرزو میکند خودش هم به آن نعمت برخوردارشود و این صفت خوبست.

شکل سوک که نه حسد است نه غبطه ،آن را چشم و هم چشمی میگویند.یعنی شخص با قصد غیر الهی درصدد برمی آید که برا ی به رخ کشیدن و رقابت ناسالم با دیگری به هر قیمتی شده با انها مقابله کند و نعمتی مادر و بهتر را به چنگ آورد وآن را به رخ دیگران بکشد و به آن تفاخر و ناز یا خود برتری کند.در حقیقت چشم و هم چشمی ناشی از احساس حقارت فرد است.

حسادت:نوعی بیماری روانی است که به مشکلات فراوانی در بعد فردی و خانوادگی دامن میزند.حسد گاه به این شکل تحقق میابد که دارائی زندگی دوستان و بستگان را مشاهده کرده و حسد می برد و با تنگ نظری آرزوی زوال نعمت هایش میشودو گاه برای از بین بردن آن نعمت دست به کارهای ناشایستو اختلاف افکنی یا دشمنی مزند،وحتی گاه یکی از همسران یا مادر یک آنها برای خصوصیات و دارائی همسرش حسادت ورزید و آن را برای خود می خواهد و زندگی را به طلاق میرساند.

از پیامد های حسادت :سلب آسایش خود و رنج بردن روحی حسود و نا آرامی اوست.حسود ایمانش را از دست می دهد و در حقیقت به خدا اعتراض دارد که چرا نعمت های بیشتری به طرف مقابل داده است .متأسفانه گاه این بیماری روانی در میان اساتید و دانشمندان و علما هم موجود است ونمی توانند نعمت های علمی خدادادی یا اکتسابی رقیب های خود را تحمل کنند.

درمان حسادت و یا چشم و هم چشمی :

الف:پرهیز از ارتباط با دنیا پرستان –قرآن هم می فرماید:"هرگز چشم خود را به نعمت های مادی که به گروه هایی از آن ها داده ایم ،میفکن که این ها (همانند)شکوفه های زندگی دنیاست"[9]یعنی چشم وهم چشمی به مادیات دیگران همانند زرق و برق و مدپرستی شکوفه گلهاست که به زودی فانی شدنی است.

ب:توجه به زیر دستان و زندگی ساده دیگران.

ج-توجه به حکمت نعمت های الهی

د-تلقین های مثبت و خواستنی از خداو تلاش مثبت برای رسیدن به نعمت های بهتر

ه-تشکراز خدا برای نعمت های موجود

و-دور شدن از وابستگی به مادیات و تمرکزبه نقاط قوت خود

ز-الگوداشتن ارزش های معنوی و دینی و اخلاقی بجای الگوهای مادی و مد پرستی.

خوشروئی و خوش گوئی راهی برای تحکیم خانواده ودوستان:

برای تحکیم روابط خوب خانواده و نیز در جامعه باید بت همه با چهره ای باز و بدون گرفتگی ،و با خوشرویی و گشاده رویی برخورد کرد.

گشاده رویی و تبسم علامت ایمان ،عقل ،هدیه الهی ،نیکو کاری و کینه زدایی است برای رفع کینه ها ودشمنی ها بهترین دارو برخورد با روی باز و گشاده و متبسّم باطرف مقابل است.امام علی علیه السلام فرموده اند:"خوش رویی آتش دشمنی را خاموش میسازد".[10]

خوش رویی ایجاد اُلفت و محبت میکند.ومحبت مودّت می اورد وبهترین عامل آرامش همسران و دوستان با یکدیگر است .

برای رسیدن به خوشرویی چه کار هایی و تمریمناتی باید انجام داد؟

1-ارتباط چشمی

2- لبخند نمکین

3- تکان دان سر و تأیید

4- چهره باز و جدذاب

5- آراستگی چهره

خوش زبانی هم مکمل خوشرویی و گشاده رویی است.

خوش زبانی یعنی صفای دل و زندگی می آورد و با دوستان و همسران امنیت ایجاد میکند.هم خوب سخن گفتن وهم سخن مفید گفتن و با روی گشاده اعجاز میکند.

خوش زبانی موجب عزّت میشود و از جمله حقوق مؤمن نسبت به برادران دینی و مردم خوش برخوری است.

فردی که خوشرو وخوش زبان است کلاغی همراه با تشویق و امیددادن و خبر خوب دادن است.هرگز نق نمی زند و به زمانه ناسزا نمیگوید.عبارت هایی که با من شروع میشود امّا نه با حالت زورگویی بلکه (من فکر میکنم)یا (احساس من اینست) مؤثر است.ویا عبارت هایی مثل : بهتر نبوداینکار انجام می شد؟

عذر خواستن و نیز تشکر از خوبی های همسر یا دوست نیزاز مقوله های خوش زبانی و خوش رویی است.

متانت در گفتار و آرامش همراه با نرمش نیز در تحکیم دوستی در خانواده مؤثر است.

پاکیزگی و زینت برای همسران:

اهمیت وآراستگی همسران در بقای خانواده ی سالم:

یکی از مسائل که موجب میشود همسران با یکدیگر علاقه بیشتری پیدا کنند و خانواده تحکیم پیدا کندرعایت پاکیزگی و زینت کردن همسران برای یگدیگر است.معصومین علیهم السلام هم سفارش های فراوانی هم به مردان هم به زنان دارند که هم از نطر جسمی و هم اخلاقی خود را پاک و پاکیزه و آراسته کنند تا محبت بین آنها افزایش یابد.

از جمله رهنمود هایی که در زمینه آراستگی در روایات آمده است عبارتند از :

1-تمیزی لباس و بدن –حمام رفتن هر چند روز و تمیز نگه داشتن لباس (اتو زدن)

2-استعمال بوی خوش-البته برای زن در منزل جایز است ولی در بیرون منزل نباید آرایش کندو…

3-لباس و پوشش زیبا- بخصوص در منزل هم باید زن و مرد لباس تمیز زیبا و جذاب بپوشند.

[1] اعلام الدین ،حسن بن –دیلمی صفحه 292

[2] اعراف :58

[3] وسائل الشیعه ،حرّعاملی ج 20 ص 78

[4] الکافی،ج 8 ص 244

[5] غررالحکم ،عبدالواحد آمُدی صفحه451

[6] بحار،جلد68 صفحه 393

[7] الکافی،جلد 2 صفحه 117

[8] غررالحکم،صفحه244

[9] طه 131

[10] الکافی ،جلد2 صفحه 103

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 33 : چگونه بر خشم و غضب خود غالب شویم؟

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس

چگونه بر خشم و غضب خود غالب شویم؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: قهرمان قدرتمند ، کسی است که در آن هنگام که خشمش کاملا” شدید شده و خون به چهره اش دویده و بدنش به لرزش افتاده بتواند خشمش را بر زمین زند” [1] .

امیر المؤمنین علی علیه السلام هم می فرمایند :” قوی ترین مردم کسی است که با حلمش بر غضبش پیروز گردد"[2] .

خشم همانند گرگ درنده و یا کژدم و یا مار و اژدها ست و هر وقت به هر دلیل در عمق نفس و وجود آدمی ظهور کند ، تا انسان را رسوا و شرمنده و مغلوب نکند ، آرام نمی شود، امّا اگر انسان قهرمان و پهلوان حقیقی راه درست غلبه بر نفس و خشم راشناخته و هر روز تلقین و تمرین عملی کرده باشد، زمانی که آن وحشی از مخفیگاهش برمی خیزد ، با سکوت و یاد خدا و تغییر حالت و الگو گرفتن ازسیرۀ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله زود تصمیم به تلافی و مقابله به مثل نمی کند بلکه با حفظ آرامش و با زبان خوش مشکل را حل می کند.

[1] میزان الحکمة جلد7

[2] غرر و دُرر

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 32 : تربیت کودک و نوجوان

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس

31. قال الامام الصادق - عَلَيْهِ السَّلامُ - : بادِرُوا اَحْداثِكُمْ بِالْحَديثِ قَبْلَ اَنْ يَسْبِقَكُمْ اِلَيْهِمُ الْمُرْجِئَةُ.
امام صادق - عليه السلام - فرمود: احاديث اسلامي را به نوجوانان خود بياموزيد (و در انجام اين وظيفه تربيتي تسريع نماييد)، پيش از آن كه مخالفان گمراه بر شما پيشي گيرند (و آنان را گمراه سازند).

«الكافي، ج6، ص 47»

 

32. قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : اِذا بَلَغَتِ الْجارِيَةُ سِتَّ سِنينَ فَلا يُقَبِّلْهَا الْغُلامُ و الْغُلامُ لا تُقَبِّلْهُ الْمَرْأةُ اذاجاوَزَ سَبْعَ سِنينَ.
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: هنگامي که دختر بچه اي شش ساله شد، پسر بچه اي او را نبوسد و همچنين زن‌ها از بوسيدن پسر بچه‌اي كه سنش از هفت سال تجاوز كرده است، خودداري كنند.

«مكارم الاخلاق، ص 115»

 

33. قالَ اَبِي الْحَسَنِ - عَلَيْهِ السَّلامُ - : اِذا اَتَتْ عَلَي الْجارِيَةِ سِتُّ سِنينَ لَمْ يَجُزْ اَنْ يُقَبِّلَها رَجُلٌ لَيْسَتْ هِيَ بِمَحْرَمٍ لَهُ وَلايَضُمُّها اِلَيْهِ.
امام کاظم - عليه السلام - فرمود: وقتي دختر بچه شش ساله شد، جايز نيست مرد نامحرم او را ببوسد، و همچنين نمي‌تواند او را در آغوش بگيرد (بغل کند).

«وسائل الشيعه، ج 5، ص 28»

 

34. قالَ الامام علي - عَلَيْهِ السَّلامُ - : تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ صِغاراً تَسُودُوا بِه كِباراً.
امام علي - عليه السلام - فرمود: در خُردسالي علم بياموزيد تا در بزرگسالي به برتري و سيادت نائل آييد.

«شرح ابن ابي الحديد، ج 20، ص 267»

 

35. قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : والَّذي نَفْسي بِيَدِهِ لَوْ اَنَّ رَجُلاً غَشَيَ امْرَأتَهُ و فِي الْبَيْتِ صَبِيٌّ … .
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: قسم به آنکه جانم در دست اوست، اگر مردي با همسر خود آميزش كند و در آنجا، كودك بيداري آن دو را در حال آميزش ببيند و سخنان آنان و همچنين صداي تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد، چه دختر باشد و يا پسر، سرانجام به زنا آلوده مي‌شود.

«وسائل الشيعه، ج 5، ص 16»

 

36. قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : إنَّ اللَّهَ تَعالي يُحِبُّ أن تَعدِلُوا بَينَ أولادِکم حَتّي في القُبَلِ.
پيامبر اکرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: خداوند دوست دارد که ميان فرزندانتان عادلانه رفتار کنيد، حتي در بوسيدن آنها.

«ميزان الحکمه، ح 22665»

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 31 : تربیت کودک و نوجوان

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس

21. قالَ رسول الله - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : رَحِمَ اللهُ عَبْداً اَعانَ وَلَدَهُ عَلي بِرِّهِ بِالاِحْسانِ اِلَيْهِ وَ التَّاَلُّفِ لَهُ وَ تَعْليمِه وَتأديبِه.
رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: خداوند رحمت كند پدري را كه با نيكي نمودن و مهرباني به فرزندش و با آموزش دادن و ادب كردنش او را در نيكي به خود ياري مي‌كند.

«مستدرك الوسائل، ج 2، ص 626»

 

22. قال الامام الصادق - عَلَيْهِ السَّلامُ - : اَلْغُلامُ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنينَ وَ يَتَعَلَّمُ الْكِتابَ سَبْعَ سِنينَ و يَتَعَلَّمُ الْحَلالَ و الْحَرامَسَبْعَ سِنينَ.
امام صادق - عليه السلام - فرمود: طفل هفت سال بازي كند، هفت سال خواندن و نوشتن بياموزد، هفت سال حلال و حرام (احکام الهي) را ياد بگيرد.

«الكافي، ج 6، ص 46»

 

23. قال الامام الصادق - عَلَيْهِ السَّلامُ - : دَعِ ابْنَكَ يَلْعَبْ سَبْعَ سِنينَ.
امام صادق - عليه السلام - فرمود: فرزند خود را هفت سال آزاد بگذار تا بازي كند.

«الكافي، ج6، ص 46»

 

24. قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : رَحِمَ اللهُ مَنْ اَعانَ وَلَدَهُ عَلي بِرِّه. قالَ كَيْفَ يُعينُهُ عَلي بِرِّه؟ قالَ يَقْبَلُمَيْسُورَهُ وَ يَتَجاوَزُ عَنْ مَعْسُورِه وَ لا يُرْهِقُهُ وَ لا يَخْرُقُ بِه.
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: خداي رحمت كند كسي را كه فرزندش را در نيكي به خود ياري مي‌كند. راوي حديث پرسيد: چگونه فرزندمان را در نيكي به خود ياري نماييم؟ حضرت فرمود: آنچه را كه كودك در قوه و توان داشته و انجام داده است از او قبول كند، آنچه انجام آن براي كودك سنگين و طاقت فرسا است از او نخواهد، او را به گناه و طغيان وادار نكند و به او دروغ نگويد و در برابر او مرتكب اعمال جاهلانه (و احمقانه) نشود.

«الكافي، ج 6، ص 50»

 

25. قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : رَحِمَ اللهُ والِدَيْنِ اَعانا وَلَدَهُما عَلي بِرِّهِما.
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: خداوند رحمت كند پدر و مادري را كه فرزندان خويش را در نيكي كردن به خود ياري نمايند.

«مستدرك الوسائل، ج 2، ص 625»

 

26. قال الامام الباقر - عَلَيْهِ السَّلامُ - : يُحْفَظُ الْاَطْفالُ بِصلاحِ آبائِهِمْ.
امام باقر - عليه السلام - فرمود: حفظ اطفال از خطرات و انحراف‌ها در صلاحيت و شايستگي (وظيفه) پدران آن‌ها است.

«بحار الانوار، ج 15، ص 178»

 

27. رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - اِنَّهُ نَظَرَ اِلي بَعْضِ الْاَطْفالِ فَقالَ: وَيْلٌ لِاَولادِ آخِرِ الزَّمانِ
رسول اكرم به تعدادي از كودكان نگاه کرد، سپس فرمود: واي بر فرزندان آخر‌الزمان از پدرانشان. عرض شد يا رسول الله از پدران مشرك آن‌ها؟ فرمود: نه بلكه از پدران مسلمانشان كه هيچ چيز از فرائض مذهبي را به آنان نمي‌آموزند و اگر خود فرزندان پاره‌اي از مسائل ديني را فرا گيرند آن‌ها را باز مي‌دارند و تنها به اين قانع هستند كه فرزندانشان متاع ناچيزي از دنيا بدست آورند، من از اين قبيل پدران بري هستم و آنان نيز از من بيزارند.

«مستدرك الوسائل، ج 2، ص 625»

 

28. قالَ رسول الله - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - مَنْ فَرَّحَ ابْنَتَهُ فَكَاَنَّما اَعْتَقَ رَقَبَةً مِنْ وُلْدِ اِسْمعيلَ وَ مَنْ اَقَرَّ عَيْنَ ابْنٍ فَكَاَنَّمابَكي مِنْ خَشْيَةِ اللهِ.
رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: كسي كه دختر بچه خود را شادمان كند مانند كسي است كه بنده‌اي را از فرزندان (حضرت) اسماعيل، آزاد كرده باشد، و آن كس كه پسر بچه خود را مسرور و ديده او را روشن كند مانند كسي است كه از خوف خدا گريسته باشد.

«مكارم الاخلاق، ص 114»

 

29. قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : اِذا نَظَرَ الْوالِدُ اِلي وَلَدِه فَسَرَّهُ كانَ لِلْوالِدِ عِتْقُ نَسْمَةٍ.
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: هرگاه پدري با نگاه (مودّت‌آميز) خود فرزند خويش را مسرور كند، خداوند به او اجر آزاد كردن يک بنده را مي‌دهد.

«مستدرك الوسائل، ج2، ص626»

 

30. عَنْ مُعاوِيَةَ بْنَ وَهَبٍ قالَ: سَألتُ اَباعَبْدِاللهِ - عَلَيْهِ السَّلامُ - في كَمْ يُؤْخَذُ الصَّبيُّ بالصَّلوةِ؟ فَقالَ بَيْنَ سَبْعِ سِنينَ وسِتُ سِنينَ.
معاوية بن هب از امام صادق - عليه السلام - پرسيد، در چه سني كودك به نماز امر ‌شود؟ حضرت فرمود: بين شش و هفت سالگي.

«وسائل الشيعه، ج 2، ص 3»

 

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 30 : تربیت کودک و نوجوان

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس


11. عَنِ النَّبيِّ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - اِنَّهُ كانَ جالِساً فَاَقْبَلَ الْحَسَن وَ الْحُسَيْنُ - عَلَيْهِما السَّلامُ - فلما رآهما النبي -صلي الله عليه و آله - و استبطأ بلوغهما … .
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - نشسته بود، حسن و حسين - عليهما السلام - وارد شدند، حضرت به احترام آن‌ها از جاي برخاست و به انتظار ايستاد، حركت آن دو به سوي پيامبر به طول انجاميد. رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - به طرف كودكان پيش رفت و از آنان استقبال نمود، هردو را بر دوش خود سوار نمود و فرمود: فرزندان عزيز، مركب شما چه خوب مركبي است و شماها چه سواران خوبي هستيد!

«بحار الانوار، ج 10، ص80»

 

12. كانَ رسول الله - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - يَقْدِمُ مِنَ السَّفرِ فَيَتَلَقّاهُ الصِّبيانُ … .
موقعي كه رسول اكرم از سفري مراجعت مي‌فرمود و در رهگذر با كودكان مردم برخورد مي‌كرد به احترام آن‌ها مي‌ايستاد، سپس امر مي‌فرمود كودكان را مي‌آوردند، از زمين برمي‌داشتند و به آن‌ حضرت مي‌دادند. رسول اكرم بعضي را در بغل مي‌گرفت و بعضي را بر پشت و دوش خود سوار مي‌كرد و به اصحاب خويش مي‌فرمود: كودكان را بغل بگيريد و بر دوش خود بنشانيد.

«محجة البيضاء، ج 3، ص 366»

 

13. قال رسول الله - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : اَكْرِمُوا اَوْلادَكُمْ وَ اَحْسِنُوا آدابَكُمْ.
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: به فرزندان خود احترام كنيد و با آداب و روش پسنديده با آن‌ها معاشرت نماييد.

«بحار الانوار، ج 23، ص 114»

 

14. دَعِيَ رسول الله - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - اِلي صَلوةٍ وَ الْحَسَنُ‌ - عَلَيْهِ السَّلامُ - مُتَعَلِّقُ بِه فَوَضَعَهُ … .
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - مردم را به نماز دعوت كرد و حضرت حسن - عليه السلام - طفل خردسال صديقه اطهر نيز با آن‌ حضرت بود. پيغمبر طفل را كنار خود نشاند و به نماز ايستاد. يكي از سجده‌هاي نماز را خيلي طول داد. (راوي حديث مي‌گويد: ) من سر از سجده برداشتم، ديدم حضرت حسن - عليه السلام - از جاي خود برخاسته و روي كتف پيغمبر نشسته است. وقتي نماز تمام شد مأمومين گفتند: يا رسول الله چنين سجده‌اي از شما نديده بوديم، گمان كرديم وحي به شما رسيده است. پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: وحي نرسيده بود، فرزندم حسن در حال سجده بر دوشم سوار شد، نخواستم تعجيل كنم و كودك را به زمين بگذارم، آن قدر صبر كردم تا خودش از كتفم پائين آمد.

«بحار الانوار، ج 10، ص 82»

 

15. قال الامام الصادق - عَلَيْهِ السَّلامُ - : صَلَّي رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - بالنّاسِ ظهرَ مخفف في الرّکعتينِالاخيرتينِ … .
امام صادق - عليه السلام - فرمود: رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - نماز ظهر را با مردم به جماعت گذارد و دوركعت آخر را به سرعت و با اسقاط مستحبات برگزار كرد. پس از نماز مردم گفتند: يا رسول الله آيا در نماز پيش‌آمدي شد؟ حضرت پرسيد مگر چه شده؟ عرض كردند دو ركعت آخر را به سرعت، ادا كرديد. فرمود: مگر صداي شيون و استغاثه كودك را نشنيديد.

«الكافي، ج 6، ص48»

 

16. قالَ اَبوالْحَسَنِ - عَلَيْهِ السَّلامُ - : اِذا وَعَدْتُمُ الصِّبْيانَ فَفُوا لَهُمْ فَاِنَّهُمْ يَرَوْنَ اَنَّكُمُ الّذينَ … .
امام کاظم - عليه السلام - فرمود: چون به اطفال وعده‌اي داديد وفا كنيد (و تخلف ننمائيد)، زيرا كودكان گمان مي‌كنند شما رازق آن‌ها هستيد. خداوند براي هيچ چيز به قدر تجاوز به حقوق زنان و كودكان غضب نمي‌كند.

«الكافي، ج 6، ص 50»

 

17. قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : اِذا واعَدَ اَحَدُكُمْ صّبِيَّهُ فَلْيُنْجِزْ.
رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: وقتي يكي از شما به فرزند خود وعده‌اي داد پس به آن وفا كند و از عهد خود تخلف ننمايد.

«مستدرك الوسائل، ج 2، ص 626»

 

18. قال الامام علي - عَلَيْهِ السَّلامُ - : لايَصْلَحُ الْكِذْبُ جِدٌّ وَ لاهَزْلٌ وَ لا اَنْ يَعِدَ اَحَدُكُمْ صَبِيَّهُ ثُمَّ لايَفِيَ لَهُ.
امام علي - عليه السلام - فرمود: شايسته نيست آدمي به جد يا به شوخي دروغ بگويد و شايسته نيست كسي بهفرزند خود وعده‌اي بدهد و به‌ آن وفا ننمايد.

«وسائل الشيعه، ج3، ص 232»

 

19. قالَ رسول الله - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : مَنْ كانَ عنْدَهُ صَبيٌّ فَلْيَتَصابَ لَهُ.
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - ‌فرمود: آن كس كه نزد او كودكي است بايد (در پرورش وي) كودكانه رفتار نمايد.

«وسائل الشيعه، ج 5، ص 126»

 

20. قالَ اَميرُ الْمُؤْمِنينِ - عَلَيْهِ السَّلامُ - : مَنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ صَبا.
امام علي - عليه السلام - فرمود: كسي كه كودكي دارد بايد (در راه تربيت او) ) كودكانه رفتار نمايد.

«وسائل الشيعه، ج 5، ص 126»

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 29 : تربیت کودک و نوجوان

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس

احادیثی گهربار درباره تربیت فرزند
1. قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : اَحِبُّوا الصِّبْيانَ وَ ارْحَمُوهُمْ وَ اِذا وَعَدْتُمُوهُمْ فَفُوا لَهُمْ فَاِنَّهُمْ لايَرَوْنَ اِلّا اَنَّكُمْ تَرْزُقُونَهُمْ.
رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود: كودكان خود را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد، وقتي به آن‌ها وعده‌اي مي‌دهيد حتماً وفا كنيد زيرا كودكان، شما را رازق خود مي‌پندارند.

«وسائل الشيعه، ج 5، ص 126»

 

2. قال الامام الصادق - عَلَيْهِ السَّلامُ - : انَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيَرْحَمُ الرَّجُلُ لِشِدَّةِ حُبِّه لِوَلَدِهِ.
امام صادق - عليه السلام - فرمود: همانا خداوند متعال نسبت به شخصي كه نسبت به فرزند خود محبت بسيار دارد رحمت و عنايت مي‌كند.

«مكارم الاخلاق، ص 113»

 

3. قال الامام الباقر- عَلَيْهِ السَّلامُ - : إذا بلغ الغلام ثلاث سنين فقل له سبع مرات قل لا إله إلا الله ثم يترك حتى يبلغثلاث سنين و سبعة أشهر و عشرين يوما ثم يقال له قل محمد رسول الله سبع مرات و … .
امام باقر - عليه السلام - فرمود: هنگامي که کودک به سه سالگي رسيد به او بگويند هفت مرتبه بگويد لا اله الّا الله (تا بياموزد)، در چهار سالگي به او بگويند که هفت مرتبه بگويد محمد رسول الله (تا ياد بگيرد)، در پنج سالگي رويش را به قبله متوجه كنند و به او بگويند كه سر به سجده بگذارد، در پايان شش سالگي ركوع و سجده صحيح را به او بياموزند و در هفت سالگي به طفل گفته شود: دست و رويت را بشوي و پس از آن به او گفته شود: نماز بخوان.

«مكارم الاخلاق، ص 115»

 

4. (كانَ عَليُّ بْنَ الْحُسَيْنِ - عَلَيْهِ السَّلامُ - اِذا بُشِّرَ بِوَلَدٍ لَمْ يَسْئَلْ اَذَكَرٌ هُوَ اَمْ اُنْثَي بَلْ يَقُولُ اَسَويٌّ فَاِذا كانَ سَويّاً) قالَ:الْحَمْدُ لِلّه الَّذي لَمْ يَخْلُقهُ مُشَوَّهاً.
(وقتي امام سجاد - عليه السلام - را به ولادت مولودي بشارت مي‌دادند، نمي‌پرسيد پسر است يا دختر، بلكه از اندام معتدل و ساختمان سالم او سؤال مي‌كرد. چون خبر سلامتش را مي‌شنيد)، مي‌گفت: خدا را شكر كه او را قبيح و ناموزون نيافريده است.

«مكارم الاخلاق، ص 119»

 

5. قال رسول الله - صلي الله عليه و آله - وَقِّرُوا كِبارَكُمْ وَ ارْحَمُوا صِغارَكُمْ.
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: به بزرگسالان خود احترام كنيد و نسبت به كودكان خويش ترحم و عطوفت نمائيد.

«عيون اخبارالرضا، ص 163»

 

6. قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - : لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يَرْحَمْ صَغيرَنا وَ لَمْ يُوَقِّرْ كَبِيرَنا.
پيغمبر اكرم - صلي الله عليه و آله - فرمود: كسي كه به كودكان مسلمين رحمت و محبت نكند و بزرگسالان را احترام ننمايد، از ما نيست.

«مجموعة ورام، ج 1، ص34»

 

7. النَّبيِّ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - نَظَرَ اِلي رَجُلٍ لَهُ ابْنانِ فَقَبَّلَ اَحَدَهُما وَ تَرَكَ الآخَرَ. فَقالَ رسول الله - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَآلِه - فَهَلّا ساوَيْتَ بَيْنَهُما؟
(پدري با دو فرزند خود شرفياب محضر رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - بود. يكي از فرزندان خود را بوسيد و به فرزند ديگر اعتنايي نكرد.) پيغمبر كه اين رفتار (نادرست) را مشاهده كرد، به او فرمود: چرا با فرزندانت به طور مساوي رفتار نمي‌كني؟

«مكارم الاخلاق، ص 113»

 

8. قال الامام الصادق - عَلَيْهِ السَّلامُ - : اِعْدِلُوا بَيْنَ اَوْلادِكُمْ كَما تُحِبّونَ اَنْ يَعْدِلُوا بَيْنَكُمْ.
امام صادق - عليه السلام - فرمود: بين فرزندان خود به عدالت رفتار نماييد، همان طور كه مايليد فرزندان شما بينتانبه عدل و داد رفتار كنند.

«بحار الانوار، ج101، ص92»

 

9. قال الامام الصادق - عَلَيْهِ السَّلامُ - : اَكثِرُوا مِنْ قُبْلَةِ اَوْلادِكُمْ فَاِنَّ لَكُمْ بِكُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجَةً.
امام صادق - عليه السلام - فرمود: فرزندان خود را بسيار ببوسيد زيرا براي شما در هر بوسيدن درجه‌اي است.

«بحار الانوار، ج101، ص92»

 

10. قَبَّلَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه - الحَسَنَ و الْحُسَيْنَ - عَلَيْهِما السَّلامُ - فَقالَ: الْاقْرَعُ بْنُ حابِسٍ اِنَّ لي عَشْرَةًمِنَ‌ الْاَوْلادِ ما قَبَّلْتُ واحِداً مِنْهُمْ. فَقالَ: ما عَلَيَّ اَنْ نَزَعَ اللهُ الرَّحْمَةَ مِنْكَ.
رسول اكرم - صلي الله عليه و آله - حسن و حسين - عليهما السلام - را بوسيد. اقرع بن حابس كه ناظر مهر و عطوفت پيغمبر نسبت به فرزندان خود بود، عرض كرد: من ده فرزند دارم و هرگز آن‌ها را نبوسيده‌ام. حضرت در جواب فرمود: ر.بطي به من ندارد كه خداوند ريشه رحمت و شفقت را از قلب تو كنده است.

«مكارم الاخلاق، ص 113»

 

 

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 28 : تربیت کودک و نوجوان

23 آبان 1395 توسط شمیم یاس

تربيت اسلامى فراهم كردن زمينه هاى رشد و شكوفايى دائمىِ همه استعدادهاى انسان در جهت كمالات الهى ـ انسانى است.
از اين رو، با توجه به اين تعريف، خواهيم دانست:
1 ـ تربيت امرى تحميلى نيست، بلكه زمينه سازى است.
2 ـ تربيت امرى موقت نيست، بلكه دائمى است.
3 ـ تربيت امرى يك بُعدى نيست، بلكه چند بُعدى است.
4 ـ تربيت امرى بى هدف نيست، بلكه هدفدار است.
همچنين مثلثِ مربى و مُتَرَبّى (فرد مورد تربيت) و تربيت نيز مستلزم چند چيز است:
أ. شناخت مربى از متربى؛
ب. شناخت مربى از محيطهاى تربيت؛
ج . شناخت مربى از عوامل و موانع تربيت؛
د. شناخت مربى از اصول، مراحل و روشهاى تربيت؛
ه . شناخت مربى از مشكلات و راه حلهاى تربيتى؛
و. پذيرش فكرى و عملى و عاطفىِ مربى از سوى متربى.
در اين ميان، پيشوايان دينى كه از سرچشمه فياض علم و حكمت خدا ـ اين آفريدگار آدميان و نخستين مربى مردمان ـ نوش كرده اند، مى توانند الگوى بسيار شايسته اى براى ما در امر تعليم و تربيت باشند و ما را در اين راه يارى دهند.
به همين جهت، چون دوران كودكى ونوجوانى از نخستين دوره هاى تعليم و تربيت انسانهاست، بر آن شديم كه 36 حديث از سخنان پيشوايان دين در زمينه «تربيت كودك و نوجوان» را فراهم آوريم و به دوستداران مسائل تربيتى و پدران و مادران هديه كنيم تا با به كارگيرى مناسب و متناسب با زمان ومكان و مخاطبان ، از اين مجموعه بهره مند شوند.
اميد بر آن داريم كه اين كوشش اندك، عنايت خداى سبحان و مِهر نگاه امام زمان عليه السلام و قبول طبع خوانندگان را ارمغانهان ده

 1 نظر

نکته های آموزنده 27 : همسر داری

22 آبان 1395 توسط شمیم یاس

رحمت خدا از آن كدبانويان است

36- امام صادق عليه السلام از پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله روايت مي كند:

«ايما امراة دفعت من بيت زوجها شيئا من موضع الي موضع تريد به صلاحا نظر الله اليها ومن نظر الله اليه لم يعذبه (37) ; هر زني كه در خانه شوهرش چيزي را براي سامان دادن وضع خانه جابه جا كند، خداوند نظر [رحمت] به او مي كند . و هر كس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گيرد، خدا عذابش نمي كند .».

خوشبوترين عطر، زيباترين لباس، نيكوترين زينت

37- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله درباره حق شوهر بر زن مي فرمايند:

«عليها ان تطيب باطيب طيبها وتلبس احسن ثيابها وتزين باحسن زينتها (38) ; بر زن است كه [براي شوهرش ] خوشبوترين عطرهايش را بزند و قشنگترين لباس هايش را بپوشد، و از زيباترين زينت هايش استفاده كند .».

هنر آشپزي

38- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«خير نسآءكم الطيبة الريح الطيبة الطبيخ التي اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسكت امسكت بمعروف فتلك عامل من عمال الله وعامل الله لايخيب ولايندم (39) ; بهترين زنان شما زني است كه داراي بويي خوش و دست پختي خوب باشد . هنگامي كه خرج مي كند، بجا خرج كند، و هنگامي كه خرج نمي كند بجا از خرج كردن خودداري ورزد . چنين زني كارگزاري از كارگزاران خداست و كارگزار خدا نه نااميد مي شود و نه پشيمان .»

آرايش فقط براي شوهر

39- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«ان من خير نسآءكم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غيره (40) ; بهترين زنان شما آن زني است كه براي شوهرش آرايش و زينت مي كند، اما از بيگانگان خود را مي پوشاند .»
از تو سپاسگزارم

40- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«خير نسآءكم التي ان اعطيت شكرت وان منعت رضيت (41) ; بهترين زنان شما آن زني است كه چون به او چيزي داده شود، سپاسگزاري كند و اگر به او چيزي داده نشود راضي باشد .»

 


36) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 254 .

37) وسائل الشیعة، ج 15، ص 175 .

38) الکافی، ج 5، ص 508 .

39) وسائل الشیعة، ج 14، ص 15 .

40) بحارالانوار، ج 103، ص 235 .

41) همان، ج 103، ص 239 .

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 26 : همسر داری

22 آبان 1395 توسط شمیم یاس

مهمان، با اجازه شوهر

31- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«ايها الناس ان لنسآءكم عليكم حقا ولكم عليهن حقا حقكم عليهن [ . . . ان ] لا يدخلن احدا تكرهونه بيوتكم الا باذنكم (32) ; مردم! زن هاي شما بر شما حقي دارند و شما هم بر آنان حقي داريد . حق شما بر آنان اين است كه كسي را كه شما رضايت نداريد، بدون اجازه به منزلتان وارد نكنند .»

هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه كن

32- مردي خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد و عرض كرد: همسري دارم كه هرگاه وارد خانه مي شوم به استقبالم مي آيد، و چون از خانه بيرون مي روم بدرقه ام مي كند و زماني كه مرا اندوهگين مي بيند مي گويد: اگر براي رزق و روزي [و مخارج زندگي ] غصه مي خوري، بدان كه خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر براي آخرت خود غصه مي خوري، خدا اندوهت را زياد كند [و بيشتر به فكر آخرت باشي . ] رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهيد (33) ; براي خدا كارگزاراني [در روي زمين] است و اين زن يكي از كارگزاران خداست كه پاداش او برابر با نيمي از پاداش شهيد است .»

در اين كارها نيز به او كمك كن

33- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«ايما امراة اعانت زوجها علي الحج والجهاد او طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما يعطي امراة ايوب عليه السلام (34) ; هر زني كه در حج و جهاد و دانش اندوزي به شوهرش كمك كند، خداوند آن پاداشي را كه به زن حضرت ايوب عليه السلام داده است، به او مي دهد .»

شهري در بهشت خدا

34- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«ما من امراة تسقي زوجها شربة من مآء الا كان خيرا لها من عبادة سنة صيام نهارها وقيام ليلها ويبني الله لها بكل شربة تسقي زوجها مدينة في الجنة وغفر لها ستين خطيئة (35) ; هر زني كه به شوهرش مقداري آب دهد، براي او بهتر از عبادت يك سال است كه روزهايش روزه باشد و شب هايش عبادت كند . و خداوند به جاي هر مقدار آبي كه به شوهرش بنوشاند، شهري در بهشت برايش مي سازد و شصت گناهش را مي آمرزد .»

تامين امنيت رواني همسر

35- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«حق الرجل علي المراة انارة السراج واصلاح الطعام وان تستقبله عند باب بيتها فترحب وان تقدم اليه الطست والمنديل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة (36) ; حق مرد بر زن اين است كه چراغ خانه را روشن سازد; غذاي مطبوع فراهم كند; و تا در خانه اش به پيشواز او برود و به او خوشامد بگويد; و تشت آب و حوله را براي او آماده كند و دست هاي او را بشويد; و بدون دليل (عذر شرعي) مانع شوهر نسبت به نفس خودش نشود .»

 

 


31) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 242 .

32) بحارالانوار، ج 76، ص 348 .

33) وسائل الشیعه، ج 14، ص 17 .

34) همان، ص 201 .

35) وسائل الشیعة، ج 14، ص 123 .

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 25 : همسرداری

22 آبان 1395 توسط شمیم یاس

لجبازي هرگز

26- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«خير نسائكم الودود الولود المؤاتية وشرها اللجوج (27) ; بهترين زنانتان زني است كه با محبت، فرزندآور و سازگار باشد، و بدترين آنان زني است كه لجباز باشد .»

خشمگين كردن شوهر هرگز

27- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«طوبي لامراة رضي عنها زوجها (28) ; خوشا به حال زني كه شوهرش از او راضي باشد .»

اذيت نكن

28- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«من كان له امراة تؤذيه لم يقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتي تعينه وترضيه وان صامت الدهر وقامت واعتقت الرقاب وانفقت الاموال في سبيل الله وكانت اول من ترد النار ثم قال: وعلي الرجل مثل ذلك الوزر والعذاب اذا كان لها مؤذيا ظالما (29) ; كسي كه زني دارد كه [آن زن] به او آزار مي رساند، خداوند نماز و كارهاي نيك زن را نمي پذيرد تا اينكه به مرد كمك و او را راضي كند، اگر چه اين زن تمام عمر را روزه بگيرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارايي [اش] را در راه خدا انفاق كند . و اين زن نخستين كسي است كه وارد آتش جهنم مي شود . سپس حضرت فرمودند: مرد نيز چنين گناه و عذابي دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم كند .»

چگونه مي تواني او را غمگين ببيني؟

29- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«. . . سعيدة سعيدة امراة تكرم زوجها ولا تؤذيه وتطيعه في جميع احواله (30) ; خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زني باد كه شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار نرساند و هميشه از شوهرش فرمانبري كند .»

چشمداشت بجا و منطقي

30- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«لا يحل للمراة ان تتكلف زوجها فوق طاقته (31) ; براي زن جايز نيست كه شوهرش را به بيش از توانايي اش مجبور كند .»

 

 


26) وسائل الشیعة، ج 14، ص 115 .

27) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 162 .

28) وسائل الشیعة، ج 14، ص 155 .

29) همان، ج 14، ص 116 .

30) بحارالانوار، ج 103، ص 252 .

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 24 : همسر داری

22 آبان 1395 توسط شمیم یاس

دوم:اخلاق زن نسبت به همسر

زيور اطاعت به گردن آويز

21- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«ان للرجل حقا علي امراته اذا دعاها ترضيه واذا امرها (21) لا تعصيه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه (22) ; مرد حقي بر زنش دارد [و آن حق اين است كه] چنانچه او را صدا زند پاسخ دهد، و هنگامي كه او را دستوري دهد سرپيچي نكند و پاسخ مخالف ندهد و با او مخالفت نورزد .»

باران عشق و محبت

22- امام رضا عليه السلام مي فرمايند:

«اعلم ان النسآء شتي فمنهن الغنيمة والغرامة و هي المتحببة لزوجها والعاشقة له … (23) ; بدان كه زنان گوناگونند، برخي از آنان دستاوردي گرانبها و تاوان [رنج هاي آدمي] هستند و اين زن كسي است كه به شوهرش محبت مي كند و عاشق اوست .»

رضايت و شفاعت

23- امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

«لا شفيع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها (24) ; براي زن هيچ شفيعي نزد پروردگارش به اندازه رضايت شوهرش سودمندتر نيست .»

عطر مهر و محبت

24- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«للرجل علي المراة ان تلزم بيته وتودده وتحبه وتشفقه وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفي بعهده ووعده (25) ; حق مرد بر زن اين است كه [زن] ملازم خانه او باشد، و به شوهرش دوستي و محبت و دلسوزي كند، و از خشم وي دوري گزيند، و آنچه را مورد رضايت اوست انجام دهد، و به پيمان و وعده وي وفادار باشد .»

سرانجام ناسپاسي

25- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«ايما امراة قالت لزوجها: ما رايت قط من وجهك خيرا فقد حبط عملها (26) ; هر زني به شوهرش بگويد: من از تو هرگز خيري نديدم، [ثواب] كارش از بين مي رود .»

 

 


21) البته دستورهای شوهر باید مخالف با موازین اسلامی نباشد .

22) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 243 .

23) همان، ج 14، ص 161 .

24) سفینة البحار، ج 1، ص 561 .

25) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 244 .

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 23 : همسرداری

19 آبان 1395 توسط شمیم یاس

خدا كند تو بيايي

16- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«هلك بذي المروة ان يبيت الرجل عن منزله بالمصر الذي فيه اهله (16) ; از جوانمردي دور است كه [مردي] در شهري كه خانواده اش هستند باشد، ولي در غير خانه خود بخوابد .»

آداب ورود به خانه

17- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«يسلم الرجل اذا دخل علي اهله واذا دخل يضرب بنعليه ويتنحنح يصنع ذلك حتي يؤذنهم انه قد جآء حتي لا يري شيئا يكرهه (17) ; هنگامي كه مرد با خانواده اش برخورد مي كند، [به آنان] سلام كند و هنگام ورود با صداي كفش و با سرفه كردن، خانواده اش را از آمدن خود با خبر كند، تا اينكه چيزي نبيند كه او را ناخوش آيد .»

در كنار همسر نشستن

18- پيامبر عزيز اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«جلوس المرء عند عياله احب الي الله تعالي من اعتكاف في مسجدي هذا (18) ; نشستن مرد در كنار خانواده اش، نزد خداي بزرگ دوست داشتني تر از اعتكاف [و نشستن] در اين مسجد من است .»

تا كنون لقمه در دهانش گذاشته اي؟

19- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«ان الرجل ليؤجر في رفع اللقمة الي في امراته (19) ; مرد در برابر لقمه اي كه در دهان زنش مي گذارد پاداش مي برد .»

كتك نزن، فرياد نكش!

20- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله به يكي از زنان درباره حق زن بر شوهرش مي فرمايند:

«حقك عليه ان يطعمك مما ياكل ويكسوك مما يلبس ولا يلطم ولا يصيح في وجهك (20) ; حق تو بر شوهرت اين است كه از آنچه خود مي خورد به تو غذا دهد، و از آنچه خود مي پوشد تو را نيز بپوشاند، و به روي تو سيلي نزند و فرياد نكشد .»

 


16) وسائل الشیعة، ج 14، ص 122 .

17) بحارالانوار، ج 76، ص 11 .

18) میزان الحکمة، ج 4، ص 287 .

19) المحجة البیضاء، ج 3، ص 70 .

20) مکارم الاخلاق، ص 218 .

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 22 : همسرداری

19 آبان 1395 توسط شمیم یاس

سوغاتي را فراموش نكن

11- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«اذا سافر احدكم فقدم من سفره فليات اهله بما تيسر (11) ; هرگاه يكي از شما به مسافرت رود و سپس از سفر برگردد، پس بايد براي خانواده خود به اندازه اي كه توانايي دارد سوغاتي بياورد .»

براي او آرايش مي كني؟

12- امام باقر عليه السلام مي فرمايند:

«النسآء يحببن ان يرين الرجل في مثل ما يحب الرجل ان يري فيه النسآء من الزينة (12) ; همان گونه كه مردان دوست دارند زينت و آرايش را در زنانشان ببينند، زنان نيز دوست دارند زينت و آرايش را در مردانشان ببينند .»

خانه را گرم نگه دار

13- امام رضا عليه السلام مي فرمايند:

«بنبغي للمؤمن ان ينقص من قوت عياله في الشتآء ويزيد في وقودهم (13) ; سزاوار است كه مؤمن در زمستان از خوراك خانواده اش كم كند، و بر [چوب و زغال و] وسيله گرم كننده آنان بيفزايد .»

شاد ساختن خانواده در مناسبت هاي فرخنده

14- راوي مي گويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم: حق زن بر شوهرش چيست؟ حضرت فرمودند:

«. . . ولاتكون فاكهة عامة الا اطعم عياله منها ولايدع ان يكون للعيد عندهم فضل في الطعام وان يسني لهم في ذلك شي ء ما لم يسن لهم في سآئر الايام (14) ; . . . هر ميوه اي كه همه مردم از آن مي خورند، بايد به خانواده اش بخوراند و در روزهاي عيد خوراك آنان را افزايش دهد، و چيزهايي براي آنان فراهم كند كه در روزهاي ديگر فراهم نمي كرده است .»

تهمت و سوء ظن هرگز

15- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

«لا تقذفوا نسآءكم فان في قذفهن ندامة طويلة وعقوبة شديدة (15) ; به زنان خود تهمت نزنيد [و نسبت ناروا ندهيد]، زيرا در اين كار، [براي شما] پشيماني طولاني و كيفر سختي خواهد بود .»

 


11) همان، ج 8، ص 337 .

12) مکارم الاخلاق، ص 80 .

13) وسائل الشیعة، ج 15، ص 249 .

14) همان، ج 15، ص 227 .

15) بحارالانوار، ج 103، ص 249 .

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 21 : همسرداری

19 آبان 1395 توسط شمیم یاس

من تو را دوست دارم

6- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«قول الرجل للمراة اني احبك لا يذهب من قلبها ابدا (6) ; اين گفتار مرد به همسرش كه «من تو را دوست دارم » ، هرگز از قلب زن بيرون نمي رود.»

تامين سعادت ديني و دنيايي همسر

7- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«للمراة علي زوجها ان يشبع بطنها، و يكسو ظهرها، ويعلمها الصلاة والصوم والزكاة ان كان في مالها حق، ولاتخالفه في ذلك (7) ; حق زن بر شوهرش اين است كه او را سير كند، لباس بپوشاند، نماز و روزه و زكات را - اگر در مال زن حق زكاتي است - به او ياد دهد، و زن نيز در اين كارها با او مخالفت نورزد .»

اين هم جهاددر راه خداست

8- امام رضا عليه السلام مي فرمايند:

«الكآد علي عياله من حل كالمجاهد في سبيل الله (8) ; كسي كه از راه حلال براي تامين رفاه خانواده اش تلاش مي كند، همچون مجاهدي است كه در راه خدا جهاد مي كند .»

آيا هديه هم مي خري؟

9- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

«من دخل السوق فاشتري تحفة فحملها الي عياله كان كحامل صدقة الي قوم محاويج وليبدا بالاناث قبل الذكور فان من فرح ابنته فكانما اعتق رقبة من ولد اسماعيل ومن اقر بعين ابن فكانما بكي من خشية الله ومن بكي من خشية الله ادخله الله جنات النعيم (9) ; هر كس به بازار رود و هديه اي براي خانواده اش بخرد و ببرد، [پاداش او ] مانند كسي است كه براي نيازمندان صدقه مي برد [ . و هنگامي كه هديه را به خانه مي برد]، بايد، قبل از پسران، به دختران بدهد، زيرا كسي كه دخترش را شادمان كند، مانند كسي است كه يك بنده از فرزندان اسماعيل را آزاد كرده است . و هر كس [با دادن هديه اي ] چشم پسري را روشن كند، گويا از ترس خدا گريسته است و هر كس از ترس خدا بگريد، خداوند او را داخل نعمت هاي بهشت كند .»

بازار و خريد گوشت

10- امام سجاد عليه السلام مي فرمايند:

«لان ادخل السوق ومعي درهم ابتاع به لحما لعيالي وقد قرموا اليه احب الي من ان اعتق نسمة (10) ; براي من به بازار رفتن و خريد يك درهم گوشت براي خانواده ام كه ميل به گوشت دارند، از بنده آزاد كردن دوست داشتني تر است .»

 


6) وسائل الشیعة، ج 14، ص 10 .

7) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 243 .

8) بحارالانوار، ج 104، ص 72 .

9) وسائل الشیعة، ج 15، ص 227 .

10) همان، ج 15، ص 251 .

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 20 : همسرداری

19 آبان 1395 توسط شمیم یاس

یکم ؛اخلاق شوهر نسبت به همسر
اظهار محبت بيشتر: ((ايمان بيشتر))

1 - پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

((كلما ازداد العبد ايمانا ازداد حبا للنسآء (1) ; هر چه ايمان بنده زياد شود، محبت [وي] به زن ها نيز زياد مي شود .))


دوستدار اهل بيت عليهم السلام دوستدار همسر است

2- امام صادق عليه السلام مي فرمايند:

((كل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا (2) ; هر كس بيشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت) باشد، به زن ها (همسرش) نيز بيشتر دوستي مي كند )).


صفاي زندگي اينجاست، اينجا

3- حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايند:

((فدارها علي كل حال واحسن الصحبة لها فيصفو عيشك (3) ; هميشه با همسرت مدارا كن، و با او به نيكي همنشيني كن تا زندگيت باصفا شود )).


از تكبر و خشونت بپرهيز

4- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

(( خير الرجال من امتي الذين لايتطاولون علي اهليهم و يحنون عليهم ولا يظلمونهم (4) ; بهترين مردان امت من، آن كساني هستند كه نسبت به خانواده خود خشن و متكبر نباشند و بر آنان ترحم و نوازش كنند و به آنان آزار نرسانند .))


سيلي، هرگز!

5- پيامبر عزيز خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايند:

(( فاي رجل لطم امراته لطمة، امرالله عزوجل مالك خازن النيران فيلطمه علي حر وجهه سبعين لطمة في نار جهنم (5) ; هر كس به صورت زنش سيلي بزند، خداوند به آتشبان جهنم دستور مي دهد تا در آتش جهنم هفتاد سيلي بر صورت او بزند .))


1) بحار الانوار، ج 103، ص 228 .
2) همان، ج 103، ص 227 .
3) مکارم الاخلاق، ص 218 .
4) همان، ص 216 .
5) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 250 .

 نظر دهید »

نکته های آموزنده 19 : همسر داری

19 آبان 1395 توسط شمیم یاس

خداوند در آیه ی 21 سوره ی روم، به اصل وجود عشق و احساس محبت متقابل بین زن و شوهر اشاره فرموده:«از نشانه های خداوند این است که از نوع خودتان، همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و میانتان دوستی و رحمت نهاد».

در حالی که گفتن جملاتی که حاکی از محبت زوجین نسبت به هم است در رفع بسیاری از تردیدها و سوء ظن ها مؤثر و بر میزان محبت آنان می افزاید: ائمه معصومین: هم به ابراز علاقه به همسر تأکید نموده اند و در سیره ی عملی ایشان این امر در موارد متعددی به چشم می خورد.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: وقتی مرد به زن خود با محبت می نگرد و زنش نیز به او با مهر نگرد، خداوند به دیده ی رحمت به آن ها نگاه می کند.

امروزه یکی از مهم ترین مشکلات خانواده ها نداشتن مدیریت صحیح در زندگی است؛ بسیاری از اختلافات، چالش ها و مشاجرات که مقدمه فروپاشی خانواده هاست، ناشی از نداشتن الگویی کامل در اداره خانواده است. لذا بر آن شدیم تا آیین همسرداری اسلامی را که بر گرفته از احادیث و منابع کامل میباشد را تقدیم شما خوانندگان محترم بنمایم.

یکی از موضوعات مهمی که هر مؤمنی خواهان فهم آن از کلام درباره معصومین علیهم السلام است، موضوع «آیین همسرداری اسلامی» است . بدین منظور، «آیین همسرداری در احادیث اسلامی » که برگرفته از «40 حدیث » در این زمینه میباشد رابرداشت کردیم و با ترجمه هایی دقیق و روان همراه سازیم و با عنوان هایی زیبا و تفکر برانگیز زمینه تدبر فراهم کنیم این نکته را نیز خاطرنشان کنیم که 20 حدیث آغازین آن ها مربوط به «اخلاق شوهر نسبت به همسر» و 20 حدیث پسین آن ها مربوط به «اخلاق زن نسبت به همسر» است .

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

ردپا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • نکات آموزنده
  • غیبت
  • شعر
  • ماه محرم
  • همسر داری
  • تربیت کودک و نوجوان
  • با ائمه اطهار (ع)

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس